قرآن کریم و کتب من قبل: تنها انوار هدایت

وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ - بقره 4 (تحلیل و بررسی تورات انجیل و قرآن)

قرآن کریم و کتب من قبل: تنها انوار هدایت

وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ - بقره 4 (تحلیل و بررسی تورات انجیل و قرآن)

مدعیان تحریف پذیری تورات: وقتی "ید" خودشان کوتاه است!

بسم الله الرحمن الرحیم

 

تصویر ذیل، رسم آیه 124 سوره مبارک بقره از قرآن کریم است که در اقصا نقاط جهان، منجمله ایران در دسترس است. به کلمه ای که ذیل آن خط قرمز رنگی است، توجه کنید. دقت کنید که چگونه با استفاده از تشکیل (علائم اعراب) سعی کرده اند که رسم کلمه "ابرهم" را با تلفظ "ابراهیم" تلقین نمایند:

 

تصویر1: نگارش قرآن عثمانی (صحیح)، اعراب تلقینی (ناصحیح)



حال به تصویر ذیل دقت کنید که قرآنی است چاپ شده توسط یک مرکز به اصطلاح معتبر! اینبار جرات کرده اند، همان کلمه از آیه 124 سوره بقره را با یک "یای اضافه" به چاپ برسانند! به کلمه ای که ذیل آن خط قرمز رنگی کشیده شده است توجه کنید:

 

 تصویر2: نگارش قرآن ناشر ایرانی (ناصحیح)، اعراب تلقینی (ناصحیح)



حال به تصویر ذیل دقت کنید که از یک نرم افزار معروف قرآنی گرفته شده است. در این جا بغیر از یک "یای اضافه" با یک "الف اضافه" هم مواجه هستید! و کاتب قرآنی بدون هیچگونه حساسیتی کلمه را به صورت "ابراهیم" نگارش کرده است. به کلمه ای که ذیل آن خط قرمز رنگی کشیده شده است توجه کنید:

 

تصویر3: نگارش قرآن نرم افزار (ناصحیح)



با بررسی قرآنهای منتشر شده متوجه می شوید که متولیان چه با ترفند ایجاد علائم اعراب و چه با دستکاری مستقیم در حروف اسم مورد بحث، همگی اصرار دارند که آن اسم را در آیات قرآنی تنها به صورت "ابرهیم" یا حتی "ابراهیم" استانداردسازی نمایند! البته پشت این اصرار بر استانداردسازی و دستکاری که حقیقتا نوعی تحریف است، مساله بزرگی نهفته است که بحمدلله آن را در ذیل بازگشایی می نمایم:

 

با نگاهی به سراسر آیات قرآن عثمانی (تصویر1) البته بدون علائم اعراب آن، متوجه خواهید شد که نام تنها امام مسلمانان فقط به 2 صورت در متن قرآن کریم ظاهر گشته است. صورت اول آن به نگارش "ابرهم" از ابتدای قرآن کریم عثمانی ظاهر شده است و تا آیه 33 سوره آل عمران تکرار میگردد. اما از آیه 33 سوره آل عمران به بعد (تا انتهای قرآن) نام ایشان به نگارش "ابرهیم" تغییر می نماید:

 

ابرهم =========== (آیه 33 سوره آل عمران) =========== ابرهیم

 

این تغییر اسم در آیات قرآنی یکی از ظرافتهای بی نظیر متن وحی قرآن است. همین تغییر اسم به ظاهر کم اهمیت، هویدا کننده یکی از تصدیقات و ارتباطات میان متنی مهم آن کتاب عظیم الشان و کتب من قبل آن است. بگونه ای که:

  1. مصدق تغییر این اسم در آیه پنجم از بخش هفدهم کتاب پیدایش (Genesis 17:5) از تورات هدی است.
  2. مصدق تغییر این اسم در آیه بیست و هفتم از بخش اول کتاب اول شرح وقایع (1 Chronicles 1:27) است.
  3. و نهایتا مصدق  تغییر این اسم در آیه هفتم از بخش نهم کتاب نهمیا (Nehemiah 9:7) است.

بدین ترتیب تغییر اسم تنها امام مسلمین جهان در متن صحیح قرآن عثمانی، مصدق تغییر اسم ایشان به امر الله سبحانه تعالی در آیه (Genesis 17:5) تورات هدی و همچنین کتب پس از تورات است:  

 

  1. Neither shall thy name any more be called Abram, but thy name shall be Abraham; for a father of many nations have I made thee . Gen 17:5 (KJV)
  2. 26 Serug, Nahor, Terah, 27 Abram; the same is Abraham.  1 Chron 1:24-27 (KJV)
  3. Thou art the Lord the God, who didst choose Abram, and broughtest him forth out of Ur of the Chaldees, and gavest him the name of Abraham; Neh 9:7 (KJV)

سئوال نویسنده یادداشت در این است که چرا و به چه هدفی عده ای متن اینچنین اسمی در کتاب الله را خودسرانه تغییر داده اند تا منجر به پوشیده شدن ارتباطات میان متنی قرآن و تورات و دیگر کتب گردد؟ آیا بهانه هایی مانند تسهیل قرائت را می توان در توجیه این ضایع سازی ارتباطات میان متنی قرآن و کتب من قبل آن پذیرفت؟... البته که خیر!.... آیا این میزان دستکاری در حروف قرآن کریم، کافی نیست که شان و منصب نشر و ترجمان قرآنی را به دستان امین تری واگذار نماییم؟ دستانی که به تورات تا قرآن یقین و ایمان آورده باشند؟

 

آیا باز هم عده ای جرات پیدا می کنند که ادعاهای شومی چون تحریف پذیری تورات و کتب من قبل آن را مطرح کنند؟ در حالیکه ید خودشان در تحریف متن الهی قرآن کریم، کوتاه نیامده است!؟


و آنان که به آنچه به تو نازل شده و آنچکه قبل از تو نازل شده ایمان می آورند و اینانند که به آخرت یقین دارند. – بقره آیه 4

 

والحمدلله رب العالمین

 

هدیه عید قربان: آموزش روخوانی الفبای عبری

بسم الله الرحمن الرحیم


آموزش روخوانی الفبای عبری را از اینجا دانلود کنید. (حجم ویدئو سبک و 750k می باشد).


والحمدلله رب العالمین.


شبهات ترجمان: شبحی به دنبال قوم "منکر"

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مقدمه

چند وقتی است عده ای بی اطلاع و ناآگاه با ادبیاتی یقه درانانه در پیشگاه کتاب الله، تورات هدی، های و هوی بپا کرده اند که:

 

"یهود گرفتن ربا را تنها از خود، ربا و نادرست می داند، اما از غیریهودی یک کار سودمند حلال می داند همین یک مسئله کافی است که بگوییم تورات تحریف شده است."  (بخشی از کامنت فردی موسوم به چرا)

 

اگرچه اینان همانهایی هستند که اگر صد بار دیگر تفاوتهای "یهود"، "بنی اسرائیل" و "اهل تورات" را برایشان توضیح دهید، خود را زیرکانه به هاج و واجی میزنند، اما آنچکه بیش از پیش توجه را جلب میکند، عناد عجیب و غریب این افراد در فهم و درک ریشه تمامی بحثهایی است که شخص اینجانب از آغاز یادداشتهای زبان ابجد و مقوله ترجمان وحی پیاپی در این وبلاگ تذکر؟ نه! بلکه فریاد زده ام! که:

 

ایها الناس! ترجمه های فارسی تان از کتب عهد جدید و قدیم را رها کنید! آنها نسخ دست 3 به حساب می آیند که از عبری به انگلیسی و سپس به فارسی ترجمه شده اند. چرا وقتی راسخون فی العلم تورات فریاد میزنند ترجمه های انگلیسی؛ فراوان پر از اشکالات است، شماها کمثل کاسه داغ تر از آش، بر صحت ترجمه های پر اشکال فارسی اصرار می ورزید؟؟ این اصرار و عناد شما، که به سردستگی ناصرپورپیرار انجام میشود، به دنبال چیست؟

 

"وقتی به برادر اسرائیلی خود پول ،غذا یا هر چیز دیگری قرض می دهید،از او بهره نگیرید.از یک غریبه می توانید بهره بگیرید !!! " سفر تثنیه باب 23 قسمت 20 - 19 "امیدوارم از خجالت در آیید(هیهات ،بعید است) و آیات الله را به سخره نگیرید!!! " (بخشی از کامنت فردی موسوم به مسلم)

 

ملاحظه کردید؟! آن فردی که ترجمه بالا را با افتخار کپی کشیده است و پشت سر آن رجزخوانی و دهن کجی هم نموده است مثل آن دیگری، تصور میکند که تورات فرموده از غریبه می توان ربا گرفت! اینها به زعم خودشان خوشحالند که اثبات کرده اند، تورات تحریف شده است! اما همین افراد غافلند که تمام جمع بندی هایشان، بر پایه ترجمه های پر از اشکالات است که آسیب شناسی آن را در ذیل برای عبرت دیگران و امثال اینها می آورم، ان شاءالله امر به معروف و نهی از منکری باشد:


آسیب شناسی ترجمان آیه ای از تورات هدی


متن پیش روی، ترجمه فارسی آن آیه مورد بحث به تطابق مدعیان تحریف تورات است: از یک غریبه می توانید بهره بگیرید -سفر تثنیه باب 23 قسمت 20 – 19 


و این متن انگلیسی از ترجمه معروف و جهانی جیمز یا King James  است:

Unto a stranger thou mayest lend upon usury (Deut: 23:20)

 

ملاحظه میکنید که واژه غریبه در ترجمه فارسی، از کلمه انگلیسی Stranger از کتاب جیمز برگردان شده است. حال ببینیم خود کلمه انگلیسی ُStranger از کتاب جیمز، ترجمه کدامین کلمه عبری در تورات است:

 

 

 

اوه! عجب! پس مطابق دیکشنری استرانگ، همانطور که ملاحظه میکنید واژه Stranger در ترجمه انگلیسی تورات، نماینده حداقل 7 کلمه کاملا متفاوت عبری است! این هفت واژه عبری مطابق جدول فوق از دیکشنری استرانگ عبارتند از توشب، گر، نکر، بن، گور، زور، نکری. چه می بینید؟ یک واژه انگلیسی نماینده حداقل 7 واژه متمایز عبری؟؟ آیا هرگز زمانی تصور میکردید که کلمه عبری "بن" (فرزند) در پروسه ترجمه به واژه انگلیسی Stranger یا غریبه ترجمه شود؟؟ قطعا خیر!...تا به حال ندیده بودید و اما الان میدانید!

 

الان میدانید که مترجمین تورات چطور حسب سلیقه شخصی و مقتضیات آیه از دیدشان، با یک کاسه کردن معنی حداقل 7 کلمه متمایز و انتخاب یک جانشین برای ترجمه آنها (یعنی واژه Stranger)، معنا و کاربرد واژه های متمایز عبری را محو نموده اند. برای همین است که راسخون فی العلم اهل تورات، بارها متذکر شده اند که ریشه شبهات از همین یک کاسه کردن ها بوجود می آید. پس برای بار صد و دوم عرض میکنم:

 

ای ایها الناس، ترجمه های فارسی کتب مقدس را رها سازید که آن کتب از روی ترجمه های پر از اشکال انگلیسی با اشکالات مضاعف به فارسی، برگردان شده اند.

 

برای آن دسته که هنوز در حال فکر کردن هستند:

مگر این همه قرآن در این مملکت چاپ نکردند و دهها آیه چون "إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ" را "همانا کسانیکه بغیر از خدا پرستش میکنید" ترجمه نکردند؟ آیا معنی تدعون و تعبدون فرق ندارد؟؟ چرا مترجمین قرآنی معنی این دو کلمه را یک کاسه کردند؟؟  یا مترجم سوادش به این حد نرسیده بود که دو کلمه متمایزند؟؟ یا قصد و غرض و داستانهایی پس پرده است؟؟.... (ع).....!! آیا متوجه شدید که ظرافت و اهمیت ترجمه متون وحی، چقدر بالاست؟ حال بعد از این آسیب شناسی مختصر، اجازه دهید ببینیم در آن آیه مورد دعوا از تورات که به زعم این افراد بی اطلاع، ربا گرفتن از غریبه یا غیریهود را جایز شمرده، اصل واژه و حقیقت چیست، تا از ترجمه آن آیه رفع شبهه نماییم:

 

تصویر ذیل، متن آیه مورد دعوا از بخش 23 تثنیه تورات هدی است. کلمه Stranger در آیه 20 برگردان واژه عبری "نکری" است که در جدول فوق هم آنرا علامت زده بودم. در تصویر ذیل نیز برای اطمینان خاطر عدد استرانگ، تلفظ و معنی انگلیسی این کلمه، واژه اصلی عبری نکری (به رنگ سبز در بخش راست)، در متن آیه و با زیرخط قرمز، مشخص شده است.

 


کلمه عبری سبز رنگی که در بخش سمت راست ملاحظه میکنید، یعنی نکری، مورد بحث ماست که در فارسی به اشتباه به غریبه ترجمه شده است. ابتدا بدانید که واژه نکری مشتقی از کلمه "نکر" است که در تصویر ذیل آنرا ملاحظه میکنید:



تذکر: خوانندگان محترم توجه کنند که واژه عبری ترجمه شده به کلمه فارسی ربا، اصالتا واژه عبری "نشک" می باشد که بررسی معنایی این کلمه و تفاوت آن با واژه "ربا" در قرآن کریم، یادداشت مجزایی را می طلبد. در این یادداشت فرض شده است که آیه محل دعوی، دلالت بر ربوی بودن عملیات "نشک" دارد. 


رهیابی ریشه مرکب واژه "نکر" در قرآن کریم

 

هر چند کلمات عبری به وفور در زبان فارسی مصطلح شده اند مگه من "نوکر" تو ام؟، اما یکتا منبع مطمئن تطبیقی برای رهیابی معنای حقیقی واژه که در تلاطمات اجتماعی تغییر نکرده است، ماخذ "ما انزل الله" است. و چون مورد بحث ما واژه ای از کتب مقدس است، از قرآن کریم دلیل و سلطان می آوریم تا افراد مغرض حرفی برای زدن نداشته باشند. برای معنی کردن این کلمه بدون ورود به مختصات ابجد Early Semitic میانبری می زنیم و مستقیما معنای ریشه مرکب "نکر" را از قرآن مجید طلب می نماییم:

 

یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ یُنکِرُونَهَا وَأَکْثَرُهُمُ الْکَافِرُونَ (نحل 83)

 

وَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَفْرَحُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمِنَ الْأَحْزَابِ مَن یُنکِرُ بَعْضَهُ ... (رعد 36)

 

بدین ترتیب عینا با همان ریشه مرکب "نکر" در قرآن کریم مواجهیم . به قرینه قرآنی ملاحظه می نمایید که واژه "نکری" به معنی غریبه یا غیریهودی نیست! بلکه به تشریح به معنی کسی است که درهم کوبنده و یا خرد کننده (حکم الله) است که در زبان قرآنی در زمره کفار توصیف شده اند.

 

در تورات هدی نه تنها "نکری" هایی که با جمعیت بنی اسرائیل زندگی میکنند، از خوردن غذاهای بنی اسرائیل در جشن های مطابق تورات منع شده اند (کتاب خروج 12:43)، بلکه گرفتن ربا از منکران حکم الله، به اختیار قرض دهنده وام یعنی فرد مسلم به تورات، گذاشته شده است. اما اگر فرد منکر، مسلم شد و به کتاب الله ایمان آورد و حکم تورات را انجام داد، به برادر (اخ) تبدیل میشود و دیگر گرفتن ربا از او گناهی مبین است.

 

فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ...– توبه 11

 

پس ترجمه آن آیه از تورات از این قرار می باشد که نکری، کسی است که درهم کوبنده حکم الله است نه هر غریبه یا اهل غیرتوراتی:

 

از یک درهم کوبنده (حکم الله) می توانید بهره بگیرید. -تثنیه باب 23 قسمت 20 – 19


اما قبل از آنکه های و هوی عده ای بلند شود که آاااای! قرآن کریم پیرامون ربا، حتی کرامت مشرکین و کفار را هم حفظ کرده است، چرا تورات اینگونه دستور نداده است؟؟ توجه شما را به سه آیه از قرآن کریم جلب می نمایم:

 

...الله هر طورکه بخواهد حکم میکند -مائده 1

 

با کسانى از اهل کتاب که به الله و روز بازپسین ایمان نمى‌آورند، و آنچه را الله و فرستاده‌اش حرام گردانیده‌اند حرام نمى‌دارند و متدین به دین حق نمى‌گردند، قتال کنید، تا با خوارى به دست خود جزیه دهند. – توبه 29

 

براى هر امتى مناسکى قرار دادیم که آنها بدان عمل مى‌کنند، پس نباید در این امر با تو به ستیزه برخیزند... – حج 67

 

آقایان و خانمها، با دو گروه معاند کتب الهی مواجه هستیم:

 

گروه اول، عده ای شبه مسلمان: که مخصوصا در وبلاگ ناریا و تعبد، به عروسک گردانی ناصرپورپیرار، به نام اسلام و قرآن، از متن ترجمه های پر اشکال فارسی تورات و دیگر کتب، میخواهند به دروغ جا بیندازند که کتاب الله تورات تحریف شده است. این در حالی است که همین افراد، هیچ ترجمه درستی از تورات را خودشان نخوانده اند، اما اصرار دارند که حرف درست را میزنند! این افراد وقتی حق برای آنها بیاید با برچسب "یهودی" زدن به افراد محقق، شروع به حاشاکردن میکنند.

 

گروه دوم، اهل کتاب: که برداشت های نادرست و تصورات مبهم از متن قرآن دارند. به محمد نبی افترای دروغگویی میزنند و قرآن کریم را تماما آیین خون ریزی و غارت برمیشمارند. این گروه هم ترجمه های مغرضانه ای از قرآن کریم را به مانند گروه اول از تورات، مطالعه کرده است و نه با ادبیات صحیح وحی آشنایی دارند نه با عقبه قرآنی آیه مربوط به "جزیه". از نظر این اهل کتاب، اسلام یعنی تجاوز،جزیه دادن به زور و تصرف دختران زیباروی اروپایی.

 

وظیفه مسلمانان محقق و راسخون فی العلم، جهاد بوسیله "ما انزل الله" با هر دو گروه فوق است:

 

فَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَادًا کَبِیرًا – فرقان 52

 

بار دیگر به عنوان این یادداشت نگاهی بیندازید!


والسلام علی من اتبع الهدی

والحمدلله رب العالمین

کل نفس بما کسبت رهینه

بسم الله الرحمن الرحیم


به نظرم یکی از شاهکارهای استاد بی بدیل قرائت قرآن کریم، عبدالباسط عبدالصمد است که مفتخرم آنرا به اشتراک بگذارم.


(آیات 38 تا 56 سوره مدثر)

برای مشاهده متن قرائت اینجا را کلیک کنید.

برای دریافت فایل صوتی قرائت MP3 اینجا را کلیک کنید. 


والحمدلله رب العالمین.

افسحر هذا ام انتم لا تبصرون

بسم الله الرحمن الرحیم


معنا، لسان قدسی و بوته عینیت خلقت: یادداشتی کوتاه پیرامون بررسی ریشه "خ/حم" در دستگاه مختصات معنایی ابجد (Early Semitic Studies).


برای دانلود فایل اینجا را کلیک کنید.


والحمدلله رب العالمین.


انها لاحدی الکبر

بسم الله الرحمن الرحیم


ان هو الا ذکر للعالمین (81:27)


سفینه لسان قدسی، حامل هم پیام برای "جهانیان" و  هم مختصات معنایی آن پیام است. مفتخرم که بفضل الله رحمان، تنها با استفاده از آجرهای سازنده (حروف الفبای) لسان قدسی، حقانیت کتب از تورات تا قرآن را به شهادت بنشینم.


برای دانلود فایل Pdf نوشتار، اینجا را کلیک نمایید.


والحمدلله رب العالمین.

هذا من فضل ربی

بسم الله الرحمن الرحیم


چوپانی معنی کلمه خوشبختی را نمی فهمد. تفاوت زبان شما و زبان خودش را بازگو میکند و در آخر ادراک شما از قرآن کریم را برای همیشه تغییر می دهد.  


برای دریافت فایل پی.دی.اف اینجا کلیک کنید.


والحمدلله رب العالمین.

جنبش ها ، مخاطبان و رویای امت واحده

بسم الله الرحمن الرحیم


جنبش ها ، مخاطبان و رویای امت واحده -به درخواست ایمیلی از بندر کنگ


مقدمه  اول:

 

ریشه لغت "ح-د-ث" (که از آن مشتقاتی چون حدیث، حادثه، محدث و ... منشعب میشود) در زبان عبری تورات، بر معنای "افشاندن بینش حول یک محور" دلالت دارد . از آنجاکه خواسته یا ناخواسته این "احداث" (یا همان افشاندن بینش حول یک محور)، مستقل ازبناکننده آن، در قفس زمان حادث میشود- یعنی هیچ انسانی نتوانسته و نمی تواند و نخواهد توانست در خارج از قفس زمان به "احداث یک حدیث" بپردازد- لذا وجه تمایز "کتب وحی" یعنی تورات، زبور، انجیل و قرآن با "احادیث" از فاصله عرش تا فرش هم بیشتر میشود!: چرا که "احداث" کتب وحی در خارج از قفس زمان و به اذن الله سبحانه تعالی صورت پذیرفته است، اما انعقاد هر کلمه ای غیر از کتب الهی "درون قفس زمان" صورت پذیرفته است. برای همین است که وجودی که قرآن مجید را نازل فرموده و به گذشته و حال و آینده مسلط است می فرماید:

 

فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِّثْلِهِ إِن کَانُوا صَادِقِینَ ﴿الطور: ٣٤﴾

 

حال با این مقدمه که هر جنبشی نیز یک "حدیث" است، یعنی "گفتمانی" است که جریانی را به محوریت یک موضوع در جوامع در طول زمان "می افشاند"، انشاءالله وارد مقدمه بعدی میگردم.

 

مقدمه دوم:

 

متذکرمیشوم که انعقاد همه جنبش های اجتماعی مهندسی شده است: یعنی کسانی یا سازمانی اهداف جنبش، مخاطب شناسی جنبش، مقاصد متفاوت تا هدف نهائی، شعارسازی، تالیف استراتژی، انتخاب تاکتیک های جنبش، بودجه بندی و برنامه ریزی و ... آنرا با مجموعه مطالعاتی محدود بر روی سوژه های خود مدون میکنند. به عنوان مثال با نگاهی گذرا به شعارهای جنبش های زنان داخل و خارج، ملاحظه خواهید کرد که شعارها اکثرا با محوریت "هویت سازی برای مخاطبان زن" تنظیم گشته اند...تم هائی مانند "زن و  استقلال" ، "زن و بهداشت"، "آزادی و زنان"، "زن، دامن و معراج!!"، "زنان شهیدپرور" و از این قبیل شعارهای دست ساز وطنی و غیروطنی..... مداخلی هستند که لاجرم مهندسان این شعارها را نه تنها در پی ابداع هویت برای مخاطبان زن، بلکه، مترصد سوءاستفاده (یا بقول خودشان مهندسی!) همین "هویت های ساختگی" در فازهای بعدی ترسیم می نماید.

 

معمولا در نقد گفتمانهای ارتباطاتی جنبشها، تلاش در بررسی همه جانبه آنهاست که این مهم به دلایل متفاوتی اعم از پرهزینه بودن فاز تحقیقات و ارزیابی، غیرممکن بودن دسترسی قاطع به مخاطبان، پیچیدگی و تقریبا غیرممکن بودن صحت سنجی تاکتیکهای اجرایی، زیر سئوال بودن متدولوژیهای ارزیابی و غیره، به سرانجام نمی رسند و اگر هم برسد ارزشی بیش از یک گمانه زنی شخصی را ندارند و تکرار آن ارزیابی نتیجه قبلی را تایید نمی کند! حتی امروزه دربه اصطلاح بالاترین کرسیهای علوم انسانی کشورهای صنعتی جهان، امکان ارائه نقدهای قابل قبول از موثر بودن فعالیتهای اجتماعی بطور کلی و به صورت "جامع" تقریبا صفر است و جالب تر اینکه تمامی مسائل فوق نیز در آکادمیای هلنی (غربی) بعنوان کاستی، پذیرفته شده هستند. اما رویکرد قرآنی که در پیش رو قرار دارد، اپیستمی و ریشه همه این ریشه را خواهد شکافت و به موشکافی "گفتمان احداثی جنبش" از درون و بیرون آن خواهد پرداخت که این هم باز از الطاف و تفاوتهای شیرازه ای "علم" از دیدگاه قرآن کریم است.

 

بدینسان- و به دلیل همان غیرممکن هائی که در ارزیابی عملکرد جنبشها ذکر شد- کلیت هر رویکرد انتقادی هلنیستی (غربی) به سوی جنبشها، نقد "گفتمان احداثی جنبش" نیست! بلکه هر جنبشی را در مقام مقایسه با همتاهای معاصر خود مورد ارزیابی قرار میدهد که یک رویکرد مقایسه ای و محدود است و نه نقد ساختاری. برای همین است که سر مطلع "روشهای انتقادی" در همه ابعاد زندگی انسانی از محضر کلمه مبارک قرآن کریم، بطور ریشه ای و هویتی متفاوت است و با ادبیات نقد هلنی (غربی) "متناقض و در دشمنی" است.

 

خلاصه دو مقدمه مطرح شده:

 

هر جنبش اجتماعی یک "حدیث" یا یک "گفتمان" است. همه احادیث و گفتمانها "مهندسی" شده اند و ناظم دارند. عواقب و ابعاد "احادیث" و "گفتمان" های اجتماعی آنقدر وسیع است که با رویکردهای موجود هرگز نمی توان اثرسنجی آنها را بطور دقیق اندازه گیری نمود. پس مهندسان و محدثان جنبشهای اجتماعی خود کنترلی بر پیامدهای مهندسی های خود ندارند! و اساسا برپایه گمانه زنی و احتمالات "پیش مهندسی، مهندسی و پسا مهندسی" میکنند....پس وای به حال کسانیکه در دام این دام گستران سرگردان بیفتند!  یقینا آیه کریمه ذیل فصل خطاب این جمع بندی است:

 

تِلْکَ آیَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَآیَاتِهِ یُؤْمِنُونَ ﴿الجاثیة: ٦﴾

 

این آیات الله است که به حق بر تو میخوانیم، پس از کلام الله و آیاتش به چه حدیثی ایمان می آورند؟

 

 

رویکرد انتقادی قرآن کریم در شکافت احداثات اجتماعی:

 

در نقد "احداثات ارتباطی" و جنبشها، به ویژه جنبشهایی که زنان را مورد "هدف" قرار میدهند، به نظر اینجانب آیات مبارکه  101 و 102 سوره بقره تابلوی تمام نمایی است که شاسی، فونداسیون و یا ریزدانه های زیر خاکی جنبشهای اجتماعی را می شکافد:

 

ترجمه: "و وقتی رسولی از طرف الله برای آنها آمد که آنچه را که با ایشان است تصدیق میکرد عده ای از اهل کتاب، کتاب الله را پشت سرشان انداختند مثل اینکه از آن اطلاعی ندارند (101). و از آنچه شیطانها در زمان فرمانروائی سلیمان میخواندند پیروی کردند. سلیمان کافر نشد ولی شیطانها کافر شدند. به مردم سحر یاد میدادند همینطور از آنچکه بر هاروت و ماروت دو فرشته ای که در بابل بودند، نازل شده بود پیروی میکردند. آن دو به کسی سحر یاد نمیداند مگر وقتی که به او میگفتند ما وسیله آزمایش هستیم پس کافر نشو. مردم از آنها چیزی را یاد میگرفتند که بین همسر و زوجش جدائی می انداخت. آنها با آن به کسی بجز با خواست الله ضرر نمی زدند و چیزهایی را یاد میگرفتند که به آنها ضرر میزد و نفعی به آنها نمی رساند و می دانستند که کسی که خریدار آن باشد بهره ای در آخرت ندارد. خود را به بد چیزی فروختند کاش حقیقت را میدانستند." آیات مبارک 101 تا 102 بقره

 

آیات 101 و 102 سوره مبارک بقره اطلاعیه ای ابدی است که اعلام میدارد آنان که به بهانه های متفاوت در پی مهندسی کردن اجتماعات و منظم سازی زندگی مردم هستند (یعنی کسانیکه متوجه شدند که از کتاب الله نمی توان مدیریت اجتماعات را استخراج کرد و جوامع را چپاول نمود!)، نهایتا تنها وقتی میتوانند به اهداف خود نائل گردند که 1) مخاطبان خود رادر فضای "انتزاعی"، "غیر طبیعی" و "جبارانه" احادیث ساختگی "مسحور" کنند و 2) بین مرد و زن جدائی بیندازند. اشاره به این سحر شدگی کلید مهمی است که قرآن کریم به ما عنایت فرموده است که مایلم قدری بر روی آن متوقف شوم.

 

سحرمستمر:

 

از منظر فن (سیاه و حقه بازانه) ارتباطات در انتخاب تاکتیک های ارتباطی، آن تاکتیکی موثرتر است که "پیوستگی زمانی و مکانی در ارتباط با مخاطب" را دائما حفظ نماید. مثال ساده ای را مطرح میکنم: تلویزیون و رادیو به همین دلیل پررسوخ ترین ابزارهای تاکتیکی هستند که توانسته اند هم از نظر مکانی و هم از منظر زمانی پیوستگی ارتباطاتی را لحظه به لحظه حفظ نمایند. به این ترتیب که همه کس و همه جا امروز به تلویزیون و رادیو دسترسی دارد و این دسترسی (به مانند یک مجله) نه محدود است و نه (مانند یک فیلم سینمائی 2 ساعته در سالن نمایش) مقطع. بلکه با جریان دائم امواج صوتی و فریمهای تصویری هر لحظه و معمولا 24 ساعته پیوستگی خودش را در سمع و بصر مخاطب حفظ می نماید. در اصل، همین جریان 25 فریم در ثانیه تصاویر در تلویزیون و پیوستگی امواج رادیویی است که (فارغ از محتوای در حال انتقال) اعصاب چشم و گوش را فلج می نماید و متعاقبا توسط اصوات همراه تصویر، مانده حفره های قلبی را نیز پر می کند. به این پروسه در زبان عبری توراتی "پیوسته سازی پخش افشانه های ادراکی" گفته میشود که به ترتیب با سه حرف : س، ح، ر بیان می گردد: سحر

 

پس ساحر فقط کسی نیست که با یک گوی بلورین و لباسهای مضحک دوره گردی نماید یا دیگران را از وسط نصف نماید یا کبوتری را به خرگوش تبدیل کند! بلکه هر سازمان، ارگان و نهادیست که بتواند در تاکتیکهای ارتباطی همین پروسه مهندسی ادراک و پاشاندن افشانه های حواس را "پیوسته و مستمر" حفظ نماید تا مجموعه احساسات اصلی انسانی "فلج" گردند و زمینه سیطره فکری "آن نظام" مهیا گردد. به این آیه توجه فرمایید:

 

قُلْ مَن بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَهُوَ یُجِیرُ وَلَا یُجَارُ عَلَیْهِ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ سَیَقُولُونَ لِلَّهِ ۚ قُلْ فَأَنَّىٰ تُسْحَرُونَ (مومنون 88-89)

 

بگو اگر میدانید بگویید که فرمانروائی هر چیز در دست چه کسی است که پناه میدهد و به کسی در مقابل او پناه داده نمیشود؟ خواهند گفت مال الله است! بگو پس چطور سحر میشوید؟؟

 

همانطور که ملاحظه می فرمایید آیات مبارک فوق از سوره مومنون تابلوی کاملی از قربانیان این مهندسی قلبی-ادراکی را ترسیم می فرماید وعلت کفر مشرکین و کافران را علیرغم اعتراف صریحشان به همه گیری ملکوت ذات مقدس الله سبحانه تعالی، "مسحور شدنشان" بر میشمارد که نکته بسیار کلیدیی است. این همان جایی است که قرآن کریم فرموده است: لَاهِیَةً قُلُوبُهُمْ ...﴿الأنبیاء: ٣﴾ یعنی قلبهایشان مشغول است. یعنی این مسحور شدگی دلالت بر "مهندسی شدن قلوب و سرگرم بودن قلب های مخاطبان کلام باطل" دارد.

 

به این قرینه رسانه های امروزی، ارگانها و ابزارهای ارتباطی آنها هر لحظه در مقام جایگزینان همان ساحران و محدثان در خدمت فراعنه زمان هستند که قرآن کریم در مورد آنها فرموده است:

 

قَالَ أَلْقُوا فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُوا بِسِحْرٍ عَظِیمٍ ﴿الأعراف: ١١٦﴾

 

موسی گفت شما بیندازید، چون ساحران عصاها و چوبهایشان را انداختند چشمان مردم را سحر کردند و آنها را ترساندند و سحر بزرگی نمودند.

 

این مسحور شدن همان تغذیه از خوراکهای بغیر حق است، یعنی تغذیه از احداثاتی که زائیده هوا و هوس مولفان محصولات نوشتاری، سمعی و بصری(خانمها توجه کنند!) و سیاستهای ارگانی آنهاست. یعنی تغذیه از ظن و گمانه زنیهایی است که در قالبی به اصطلاح روشنفکرانه، قصد نورافشانی اجباری! در زندگی ما را کرده است، در حالیکه کتاب الله مفصل و کامل است. یعنی تغذیه از خوراکی است که "من دون الله" فراهم کرده است. یعنی تغذیه از هر حدیثی بغیر از قرآن مجید است.

 

صد البته که این خوراک را طوری فراهم آورده اند که به مزاج قلبی مخاطب،  وسوسه وار و زخرف القول آید، گاهی با یک کلمه و حدیثی قصار که احساسات را تحریک میکند، گاهی با یک موسیقی و گاهی با رنگ و لعابهای بصری. این درسی است که قرآن مجید به ما قرنها قبل عنایت کرده است:

 

وَکَذَٰلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْإِنسِ وَالْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا یَفْتَرُونَ ﴿الأنعام: ١١٢﴾ وَلِتَصْغَىٰ إِلَیْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَلِیَرْضَوْهُ وَلِیَقْتَرِفُوا مَا هُم مُّقْتَرِفُونَ ﴿الأنعام: ١١٣﴾

 

ما به این ترتیب برای هر پیغمبری دشمنانی از شیاطین انسانی و جنی را قرار دادیم، که بعضی از آنها برای فریب دادن سخنانی زیبا به بعضی وحی میکنند. اگر خداوندت این را نمیخواست آنها اینکار را نمیکردند. آنها را با دروغهایی که بهم می بافند را به حال خود واگذار تا دلهای کسانیکه به آخرت ایمان ندارند به آن سخنان متمایل شوند و آنرا بپسندند و کاری را که میخواهند انجام دهند

 

همین زخرف القول هاست که بدنه مهندسی شده جنبشها و احداثات اجتماعی را می سازند تا اینها را نظامات و ابزارهای رسانه ای آنها (رادیو، تلویزیون، سینما، مجلات، روزنامه ها، مراسم ها و غیرو) در چشم و گوش و زبان زنان و مردان، هر روز هجی کنند تا خریداران این سخنان آنها را بپسندند و کاری را که میخواهند انجام دهند. این مسئولیت مدرن رسانه ها، به شهادت قرآن کریم، از دیرباز بر عهده نظام "آبا و اجدادی" بوده است که به نسلهای بعدی اینگونه خوراکها را به صورت زبانی در قالبهای فرهنگی و به اجبار میخورانده است.

 

نتیجه 1) پس اگر با "پیوسته کردن پخش افشانه های ادراکی" یا بطور خلاصه "پیوسته کردن پخش باطل" یا همان "سحر"، امروز دولتها، ارگانها و رسانه های دیداری، شنیداری و نوشتاری انواع و اقسام وسوسه ها را در سمع و بصر مخاطبان خود دائما هجی میکنند، شک نکنید که اگر می توانستند از هجی کردن این اباطیل در خواب و رویاهای شبانه و روزانه شما هم دریغ نمی ورزیدند! هدف این "پیوسته سازی باطل" مضیق نمودن قلوب مخاطبان زن و مرد است.

 

نتیجه 2) پس از "صم، بکم، عمی" نمودن مخاطبان، اجرای فاز بعدی که آیات 101 و 102 سوره مبارکه بقره به آن اشاره نموده است- یعنی جدائی انداختن بین زن و مرد- کار چندان سختی نخواهد بود! چراکه قلوب ضیق گرفته، تعقل نخواهند کرد و انسانی که نیندیشد به هر سبیلی کشانده خواهد شد.

 

دیگر اینکه، مستقل از سیاستهای ارتباطی و مستقل از نوع پیامها، شاسی بندی و فونداسیون زیرساختی همه گفتمانها و احداثات اجتماعی است، که زیر سئوال آیات 101 و 102 قرار دارد. چرا که تا وقتی که معاملات ارتباطاتی بر پایه و اساس " پیوسته سازی پخش افشانه های ادراک" یا "سحر" استوار است، اهمیتی ندارد که محتوای پیام چیست و آیا به نیت انسان سازی یا غیر تهیه و تدوین شده است! مایلم دوباره بر "مستقل بودن پیام" از "متدولوژی" تاکید نمایم تا به همه کسانیکه هنوز در رویای عباراتی مثل "ارتباطات اجتماعی اسلامی"، "سینمای معناگرا و اخلاقگرا" یا "ارگانهای اسلامی" به سر می برند،  گوشزد کنم که آب در هاون میکوبند که گوشت خوک را نمی توان با ذبح، اسلامی کرد!!!! همانطور که "جمهوری کافرانه هلنی" را نمیشود "قرآنی اسلامی" نمود! و یا "سحر انسان ساز" منتشر کرد!!

 

پس اگر جنبشی میخواهد اسلامی باشد، باید صددرصد ریشه "قرآنی" داشته باشد و نه "احداثی" (که مشکل آنجاست که در اینصورت دیگر نام آن جنبش نخواهد بود!) که تبعیت از هر حدیثی از من دون الله لاجرم منجر به ورود به زیرساختهای دیکتاتورمآبانه و قیم صفتانه "ساحرانه" خواهد شد و محکوم به شکست است. یکی از آیات راهنمای حرکتهای اجتماعی در قرآن کریم هم در ذیل آمده است که فصل خطاب و محل تامل پر اهمیتی به عنوان حسن ختام است:

 

قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَّکُم بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ ﴿سبإ: ٤٦﴾

 

بگو من شما را به یک کار سفارش میکنم که دوتایی و یک نفره برای الله به پا خیزید، سپس بیندیشید که رفیق شما هیچگونه دیوانگی ندارد. او فقط قبل از رسیدن عذاب شدید به شما هشدار میدهد

 

پس "قیام" و "جنبش" تفاوتهای ذاتی دارند. جنبش ها مهندسی شده، احداثی و به بهانه اصلاح امت حاضره و ایجاد "امت واحده" شایع میگردند. حال آنکه قیامها شخصی، بدون دعوت و فقط برای الله واحد اقامه میشوند که نه قصد اصلاح امتی را دارند و نه قصد ایجاد امت واحده ای را!

 

والسلام علی من اتبع الهدی