بسم الله الرحمن الرحیم
قرآن عظیم کتابی مفصل، مبین و کامل است که تایید کتب الهی قبل از آن است.
موضوع بحث: آیات 38، 39 و 40 سوره مائده متن آیات:
وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُمَا جَزَاءً بِمَا کَسَبَا نَکَالًا مِّنَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ فَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یُعَذِّبُ مَن یَشَاءُ وَیَغْفِرُ لِمَن یَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
توجه: اخیرا در همین زمینه گفتگوی صوتی نیز تهیه و تنظیم شده است که میتوانید از این لینک به برنامه مد نظر گوش فرا دهید. با تشکر.
به حول و قوه الله سبحانه تعالی میخواهم اثبات کنم که چطور خلاءهای مطالعاتی و بی توجهی به متن قرآن کریم باعث شده است که هم دشمنان قرآن از اجرای احکام سبوعانه ای چون قطع دست خوشحال شوند و هم به اصطلاح مسلمانان برای توجیه کجفهمی های خودشان از آیات قرآن کریم، در دام مشرکانه حدیث و تفسیر سرائی بیفتند و خسرالدنیا و آخرت شوند. حال به فرض اینکه آیات بالا حکم قطع دست زن یا مرد سارق می باشد، تناقضات ذیل را مطرح می نمایم:
1- قرآن کریم کتاب مفصلات است. چطور در آیه مربوط به وضو، با ظرافت کامل آستانه و محل شستشوی دست، یعنی "آرنج" قید شده است، اما برای قطع دست یک انسان (که فکر میکنم از وضو گرفتن خطیرتر است)، این مهم رها شده است؟؟ نکند از نظر شما هم فرقی ندارد اگر دست را از مچ قطع نمائیم یا از کتف یا از ساعد یا از آرنج یا انگشتان؟؟!! نمی خواهید بگویید که الله سبحانه تعالی این مهم را به دلخواه و برای تفنن حدیثی ها واگذار نموده است؟ در حالیکه قرآن عظیم مفصل است؟
2- این برداشت "قطع دست" نامتناسب است! یعنی اگر سارقی یک مرغ خانگی را بدزدد و بیست هزار تومان آنرا به جیب بزند با سارقی که یک خودرو لامبورگینی 2011 (حدودا 2 میلیارد تومانی) را دزدیده و به جیب زده، یکسان مجازات میشوند؟! ..هیچ منطق عادلی به یکسان مجازات نمودن این دو نفر با قطع دست از هر جائی، دستور نمی دهد. چون جرم های آنها متناسب با مجازات نیست. نکند باز هم اصرار دارید که آن آیات حکم قطع دست اند؟؟
3- این برداشت قطع دست، "علی السویه" است. من از شما خودروئی را دزدیده ام و پول آنرا هم به جیب زده ام. حالا شما مرا دستگیر کرده اید. آیا با قطع دست من، خودرو شما بر میگردد؟؟؟ آیا قطع دست من، ضرر رسیده به شما را جبران میکند؟ شما مالتان را میخواهید یا مانند مجنونان فیلم های سینمائی به دنبال انتقامات سبوعانه هستید؟؟! که حتی اگر هم باشید، ضررتان همچنان باقی است و در اصل موضوع تفاوتی ایجاد نمی شود! شک نکنید! این کفر است که کسی گمان کند که الله سبحانه تعالی حکمی علی السویه میدهد تا نه جبران خسارت ضرر کننده صورت پذیرفته باشد و نه اصلاحی در زمین صورت بپذیرد. آیا باز هم معتقدید که آن آیات حکم قطع دست است؟؟
4- مجازات قتل غیر عمد نفس ، مطابق قرآن کریم پرداخت دیه به اولیای دم است. چطور کسی را برای مرغ و تخم مرغ دزدی و حتی لامبورگینی دزدی دست بزنند، در حالیکه قطع دست عملیاتی است که منجر به خونریزی بسیار شدید میشود، عفونتها دارد و حتی در دنیای پزشکی امروز فرد را ظرف 1 ساعت بدلیل خونریزی بیهوش کرده و می میراند!!؟ آیا هنوز برای دزدی یک قرص نان و چند تخم مرغ میخواهید، کسی را تا حد مرگ برسانید و بلکه او را بکشید؟ چون حاضر به تغییر کجفهمی تان نیستید؟
5- عده ای اصرار دارند که کجفهمی های خودشان را به حساب الله سبحانه تعالی بنویسند و میگویند نه! مطابق آیه 40 سوره مائده، الله هر طور بخواهد مخلوقاتش را مجازات میکند. اما همین ها حاضر نیستند در آیات قرآن کریم برای قرائن سرقت بگردند یا حتی یک آیه قبل آن (یعنی آیه 39 سوره مائده) را که فرموده "اگر کارشان را اصلاح کنند، الله آنها را می بخشد چون الله بخشنده و مهربان است" نگاه بیندازند. گویی این افراد به اسلامی که از اول تا آخرش با گردن زدن و قطع دست و تجاوز همراه است آنچنان خو گرفته اند که اگر همه قرآن عظیم را هم دلیل برای آنها بیاورید، باز برای آنها دیدن "خون" حجت است، نه آیات قرآن عظیم!! هرگز از خودشان سئوال نمی کنند که آیا در خود قرآن کریم نمونه سرقتی را بررسی کرده اند یا همینطور بی مهبا فقط کجفهمی هایشان را به دیگران اجبار میکنند؟؟
6- عده ای آمده اند و گفته اند که این آیات حکم قطع دست نیست و حکم خط انداختن بر روی دست است و آن آیه ای از سوره یوسف (ع) که زنان با چاقو دستان خودشان را بریده اند را ملاک تحلیل کلمه "فاقطعوا" آورده اند. این به حق تحلیل ناروائی است، چرا که همین افراد در پاسخ به سئوالات 1 تا 4 که در بالا مطرح شد، درمانده اند و اصلا از خط انداختن و خراش نامتناسب بر روی دست مردم چه منفعتی برای فرد متضرر حاصل میشود؟ مخصوصا که امروز با یک جراحی پلاستیک ساده صدها خط را میتوان سریع پاک نمود تا باعث آبروریزی نگردد!
7- و آخر اینکه امروز دستهای "پروتز روبوتیک" و بزودی "دستهای هوشمند" و غیره برای افراد بدون دست و پا همه چیز را مهیا خواهد کرد. پس از دست قطع کردن چه چیزی حاصل میشود؟؟؟ نه ضرری مرتفع میشود، نه اصلاحی صورت میگیرد. راستی اگر کسی چند بار دزدی کرد دیگر کجایش را باید قطع کرد؟؟ آیا باز هم فکر میکنید آن آیات در مورد قطع دست است؟؟
"فاقطعوا ایدیهما" یعنی چه؟
اشتباه نکنید، برایتان استدلال چینی نخواهم کرد! برهان روشنی از قرآن عظیم را تقدیمتان میکنم که برای فهم حکم سرقت در اسلام، به آیات 70 تا 76 سوره یوسف مراجعه کنید تا با تنها مورد شناسی یا Case Study ، عملی سرقت و حکم صادره آن در آیین ابراهیمی اسلام آشنا شوید. بخوانید و دقت کنید. ترجمه آیات 70 تا 76 سوره یوسف :
بسم الله الرحمن الرحیم
" چون بارشان را آماده کرد، یوسف پیمانه را در بار برادرش گذاشت،بعد کسی داد زد که ای کاروانیان، شما دزد هستید. برادران یوسف به طرف آنها برگشتند و گفتند چه چیزی گم کردهاید؟ گفتند ظرف فرمانروا را گم کردهایم، هر کس آن را بیاورد یک بار شتر جایزه دارد و من ضامن آن هستم گفتند به خدا قسم شما میدانید که ما برای فساد کردن در مصر نیامدهایم و ما دزد نیستیم گفتند اگر دروغ بگوئید مجازات کسی که دزدی کرده باشد چیست برادران یوسف گفتند مجازات کسی که جام فرمانروا در بارش پیدا شود، بنده شدن خودش است، ما (فرزندان یعقوب) ستمکاران را اینطور مجازات میکنیم. پس قبل از اینکه بار برادرش را بازرسی کنند، شروع به بازرسی بار آنها کردند و بعد آن را از بار برادرش درآوردند. ما اینطور برای یوسف نقشه کشیدیم. یوسف مطابق قانون پادشاه مصر حق نداشت برادرش را باز داشت کند مگر اینکه خدا بخواهد. درجات کسانی را که بخواهیم بالا میبریم و بالاتر از هر دانشمندی، دانشمند دیگری وجود دارد." -آیات 70 تا 76 سوره یوسف
دوستان عزیز؛ "ید" در قرآن کریم به معنی قدرت و اختیارات به دفعات بکار رفته است و "اولی الایدی" یعنی کسانی که صاحب اختیارات (چه نرم چه سخت) هستند. لذا "فقطعوا ایدیهما" در آیه 38 سوره مائده یعنی "سلب اختیار نمودن و به بندگی گرفتن" فرد سارق تا جبران کامل خسارت. اینجاست که آن کلماتی مانند "فک رقبه" هم در نور عظیم این آیات متجلی میشوند که یکی از کارهای یک مومن پرداخت دیون کسانی است که بنده اند و توبه کرده اند، اما توانائی پرداخت دیون خود به فرد متضرر را ندارند تا آزاد شوند.
تالله "فقطعوا ایدیهما" به معنای "قطع دست" نیست! از الله بترسید!
همانطور که در آیات سوره یوسف ملاحظه کردید، فرزندان پیامبر مسلمانی چون یعقوب (اسرائیل نبی (ع)) به یوسف اذعان کردند که مطابق آیین آنها مجازات دزد؛ بنده شدن خود اوست. همه میدانیم که آیین فرزندان یعقوب (اسرائیل نبی (ع))، اسلام ابراهیمی بود و قرآن کریم برای شهادت کافی است. همان آیینی که قرآن عظیم از آن بعنوان بهترین دین "احسن دینا" نام برده است. آیا از آن روگردانید؟؟ در حالیکه قرآن کریم برای شما کاملا تشریح نموده است؟
حالا اینجا جائی است که آن کسانیکه به کتب قبلی (تورات و انجیل و صحف ابراهیم) ایمان ندارند، علی القاعده باید شروع به حاشا کردن کنند و بگویند که این حکم فرزندان اسرائیل است، نه ما و غیره و ذالک؟؟! در حالیکه حتی در تورات موسی نبی (ع) هم حکم سرقت، بندگی است: رجوع کنید به باب 22 آیه 1 تا 3 فصل خروج کتاب تورات مقدس: Exodus 22:1-3
آیا هنوز فکر میکنید که آن آیات در مورد قطع دست اند؟ در حالیکه قرآن کریم با مورد کاملی از وقوع یک سرقت در داستان یوسف (ع) همه چیز را توضیح داده است و تورات نیز عین آنرا تایید میکند؟؟ یا باز به احادیثی که پیامبر را شمشیر به دست همه جا، حی و حاضر برای گردن زدن و قطع کردن دست، به افتراء به تصویر کشیده است، ایمان دارید؟؟
پس اگر این یادداشت را تایید میکنید، برای جلوگیری از این ظلم و سبوعیت "قطع دست" که آنرا حدیثی ها و فرقه های مشرکانه شان باب کرده اند، این یادداشت را برای هر کسی که فکر میکند بفرستید تا ان شاءالله روزی این کافران و منافقان متوقف شوند و ان شاءالله احکام فقط مطابق قرآن کریم به اجرا در آیند.
پس از کلام الله و آیاتش به چه حدیثی ایمان میآورند؟ - جاثیه 6
والسلام علی من التبع الهدی
با سلام
خیلی خوب تحیلی کرده بودید اجرکم عندالله
به نظرم خیلی منطقی آمد خدایتان اجر دهاد
مطلبی هم در مورد آیات اول سوره روم بنویس به نظر می رسد جنگ مورد اشاره بین مسلمین و رومیان بوده نه بین روم و ایران - شاید همان غزوه تبوک
علیکم السلام
خوشحالم که این یادداشت به لطف الله رحمان، موثر افتاد. لطفا این یادداشت را برای دوستان دیگر بفرستید تا آگاهی ها افزایش یابد .
در مورد آیه اول سوره روم متفکر ایرانی تحلیل جالبی داشت که فعل مجهولی که بکار رفته یعنی "غلبت" خودش، نشانه ایست که طرف دیگر جنگ با روم، تمدن ویژه ای نبوده و در دیدگاه تاریخ شناسی قرآنی محل اعرابی نداشته که ذکر شود. به هر حال به سایت ایشان مراجعه کنید، اطلاعات دقیق آنجا هست. Naria.ir با تشکر.
آقای علیرضا،
خسته نباشید. تحلیل خوبی بود. با این توضیح که اسرائیل لقب یعقوب در قرآن نیست بلکه این لقبی است که تورات جعلی با داستانی مشرکانه از کُشتی خدا و یعقوب، به یعقوب منسوب کرده است و معنی آنرا "فائق آمده بر خدا" گفته اند.
با احترام
مهدی
آقای مهدی، خوشحال شدم. اما توضیحی در مورد نظر شما:
اول اینکه این سوء تفاهم شما که یعقوب با الله کشتی گرفته است، از تحریفات حین ترجمه است...یادتان نرود که قرآن کریم را هم میشود اینطور ترجمه کرد: (مثلا بگوییم: در حالیکه نماز میخوانند زکات میدهند یا چیزهای دیگر که امروز کاربرد دارد!). وقتی تورات از عبری و یونانی به زبان انگلیسی تبدیل شده، معنی اصلی کلمه معادل سازی شده است و این در قرآن عربی به فارسی هم موجود است. به این راحتی تنزیل الله رب العالمین را جعلی نخوانید. فرق است که بگویید ترجمه را دستکاری کرده اند یا تنزیل جعلی و قابل دستکاری است. دومی گناه بزرگی است در ساحت الله.
دوم اینکه این حرف شما مثل آن است که کسی بگوید "احمد" و "محمد" دو فرد متفاوتند و آنکس که در مجموعه کتاب مقدس نامبرده شده، آن کسی که در قرآن می شناسیم نیست، چون دو اسم متفاوتند!
سوم اینکه اسم اسرائیل توسط فرشته ای به یعقوب داده شده است که مامور الله سبحانه تعالی بوده است و حتی ریشه شناسان عبری در کتب خود، معنی دقیقی از کلمه "اسرا" ندارند، شما از کجا آن را "فائق آمده بر خدا" میدانید؟؟
به هر حال متشکر از کامنت تان.
با احترام
علیرضا
سلام
بارک الله بر شما.
زحمتات شما عالیست.
در فرصت بهترى مقالات شما را بیشتر مطالعه خواهم کرد.
الله تعالى یاور شما و ما
علیکم السلام،
الحمدلله. انشاءالله شما و دوستان موضوع را بیشتر مبسوط کنید.
فی امان الله.
سلام علیرضا
تحلیل خوبی بود.
البته می توانست باز هم کامل تر باشد که در فرصتی دیگر راجع به آن بحث خواهم کرد.
فقط خواهش می کنم بفرماییدچطور یعقوب را برابر اسرائیل می گیرید؟
اول اینکه:جناب مهدی با توجه به سابقه اش فرد آگاهی هستند و هیچ سوء تفاهمی برای ایشان ایجاد نشده بلکه به درستی تذکر داده است که این معادله ی یعقوب=اسرائیل شما داستانی توراتی است.و
اتهام شما به ایشان هم بی جاست. نه تنها ایشان که همه ی ما معتقدیم تورات جعلی است. آیا شما تورات فعلی را تنزیل الله می دانید؟آیا شما توراتی را سراغ دارید که به زبان یونانی یا عبری باشد و داستان کشتی گرفتن خدا و یعقوب در آن نباشد؛ که می فرمایید این تحریف حین ترجمه اتفاق افتاده است؟
دوم اینکه:مثالی که آوردید هم بی ربط است و هم مشکوک.
خداوند حدود ۷۰۰ آیه در مورد بنی اسرائیل در قرآن آورده است که به تفصیل در مورد آنها بحث می کند و موضع مسلمانان را تعیین می نماید از جمله اینکه آنها پیامبر را همانند فرزندانشان به خوبی می شناختند پس این مثال شما یعنی احمد<>محمد چیزی را لو می دهد.
سوم اینکه: این داستان آخری را از کجا آورده اید؟
علیکم السلام، متشکرم.
آقای منصور فقط سئوال من آن است که شما که حتی از داستان هجرت یعقوب و مجاهدت او با یک فرشته اطلاع ندارید (همان که شما به آن کشتی کج اطلاق کرده اید!!) در حالیکه این در هر تورات آنلاین هم پیدا میشود، چطور با قطعیت کامل به همراه دوستانتان حکم جعلی بودن آن را صادر کرده اید؟؟؟ اتقوالله!
همچنین به نظرم متوجه نشدید که برای اثبات احمد بودن محمد، نیاز است که تنزیل قبلی الله سبحانه تعالی را زیر سئوال نبرید!! اشکال ندارد انشاءالله پست مشبعی مینویسم و مبحث را موشکافی میکنم که شبهات شما و دوستانتان برطرف شود. شبهات شما و دوستانتان از نوع "مریم" و "اخت هارون" ی است (اگر بدانید که منظورم چیست؟!). صبر کنید خبرتان میکنم وقتی پست مربوطه را نوشتم.
با سلام
نوشته کافی و مبارکی بود. خسته نباشید
الحمدلله.
إن شاء الله
سلام،
آقای منصور که پیشتر از تحلیل ایشان در مورد آیات پایانی سوره شعراء استفاده برده ام، در مورد بنده لطف دارند.
آقای علیرضا کتب آسمانی پیش از قرآن به اذعان معتقدانش بارها از نو نوشته شده است. البته این جعل ها پس از نزول قرآن رخ داده است و در قرآن تنها به پنهان کردن بخشی از کتب آسمانی پیشین توسط اهل کتاب اشاره شده است. تعدد نسخ انجیل، نبودن نام احمد در انجیل های رایج، تناقضات بسیار در انجیل و تورات، ناهمخوانی آنها با متن قرآن، تحریف گسترده بلکه کامل این کتاب ها را ابلاغ می کند.
اما در مورد یعقوب تورات که آن را اسرائیل می نامد و او را جد بنی اسرائیل می خواند، قرآن به شدت این انتساب را رد می کند:
أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطَ کَانُوا هُودًا أَوْ نَصَارَىٰ قُلْ أَأَنتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن کَتَمَ شَهَادَةً عِندَهُ مِنَ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (بقره/140)
"آیا می گویید که ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و سبطها یهودی یا نصرانی بودند، بگو : آیا شما آگاه ترید یا خدا؟ ستمکارتر از کسی که گواهی خود را از خدا پنهان می کند کیست؟ و خداوند از کارهایی که می کنید غافل نیست"
و مهم تر از همه آنکه چه کسی اجازه دارد لقبی را که خدا در قرآن به پیامبری نداده به صلاحدید خود یا مقایسه با هر کتابی، آنرا به او اعطاء کند؟ آنچه یقین داریم این است که قرآن یعقوب را اسرائیل خطاب نکرده پس آیات 44 تا 47 سوره حاقه را بخوانید و از وعده خوفناک خدا به پیامبرش در مورد افزودن چنین کامنت هایی به آیات الهی مطلع شوید.
با احترام
مهدی
با سلام،
آقای مهدی، صبر کنید به زودی مطالبی را تقدیم میکنم که ثابت خواهد کرد، کسانی که این ادعاها را نوشته اند، هنوز مسائل اساسی دیگر ملت های قبلی اشراف نداشته اند و حتی ادراکات قرآنی اشتباهی داشته اند، ولی جرات داشته اند، تنزیل های الله را جعلی بخوانند.
فقط صبر کنید.
با سلام
اگر این که فعل مجهول است نشانه آن باشد که تمدن ویژه ای جلوی روم نبوده چرا بر روم غلبه کرده است؟
معمولا تمدن ناویژه ناتوانتر از آن است که بر یک تمدن ویژه غلبه کند
با سلام، درست میفرمایید به هر حال آن فقط یک نظر است که این فرد داده است و ملاک صددرصد حقیقت نیست.
من کمی مطالعه داشتم متوجه شدم که روم آن زمان از نظر اقتصادی در افول بوده است و تورم شدیدی به دلیل ضرب سکه های طلائی بعد از جولیوس سزار سراسر امپراطوری را فرا گرفته است. این را هم به احتمالات اضافه کنید.
متشکر از این نظر شما.
گره این است که جهودان کاملا شناخته شده مانند علیرضا و ۲۰۶ و غیره با تعلق خود به اسلام و قرآن راه را برای خود باز می کنند. از فرمایشات استاد پورپیرار کبیر.
خوشحالم که ایشان با افترا زدن به دیگران، با دست خودشان، خودشان را به هلاکت انداختند.
الحمدلله رب العالمین.
سلام
مطلبتان را دوباره خواندم.
جای تدبر دارد.
پس در سوره ی یوسف فی الواقع تفسیر قطع الایادی سارق بر اساس شریعت ابراهیمی بیان شده ست.
تشکر از وقتی که گذاشتید. همینطور است.
آقای علیرضا. با سلام. مرا از شبهه خلاص کردید؛ انشاا... حق تعالی شما را در طول زندگیتان از شبهات خلاص کند! باور کنید که خدماتی که شما می کنید هزاران هزار بار ارزشمندتر و کارآتر از حوزه و حوزویان است!! برایتان از حق تعالی توفیق روافزون مسئلت می دارم. در این لحظه شاید کسی احساس مرا درک نکند!!! ارادتمندتان: آجورلو از تبریز
سلام علیکم برادرگرامی
الهی شکر و الحمدلله که این اطلاعات گره گشایی داشت که اگر هم داشت به برکت قرآن عظیم بود. در ضمن وبلاگ هنوز توسط دشمنان قرآن، فیلتر نشده است و توسط خط دایال آپ در دسترس است. ولی ایمیل شما را ضبط شده دارم.
با سپاس فراوان.
من این نوشته شما را خواندم.
اما به نظرم دارید اشتباه می کنید، اسلام نگفته که هر کسی دزدی کرد فورا دستش قطع کنید! یا هر چیز بی ارزشی دزدید دستش قطع کنید.
برای قطع دست کلی قوانین دارد.
تا جایی که من مطالعه کرده ام برخی از قوانین قطع دست این هست:
اینکه چیز باارزشی باشه و در جای خودش نگهداری شده باشد مثلا اگر شما طلا را در هال خانه گذاشته اید این در جای خودش نیست و خیلی مسائل دیگر، مگه همینجوری هست که دست دزد قطع بشه
فکر کنم کمی باید بیشتر مطالعه کنید.
با تشکر از اظهار نظر شما.
متاسفانه یا خوشبختانه در قرآن کریم هیچ یک از قوانین فوقی که مطرح فرمودید وجود ندارند.
شاید شما برخی "احادیث" را به جای متن الهی قرآن کریم مد نظر گرفته اید که در اینصورت توجه شما را به آیات قرآنی که گفتمان حدیث را کلا نفی و نقض می نماید جلب میکنم:
فبای حدیث بعدالله و آیاته یومنون (جاثیه 6)
سرافراز باشید.
درود خدا بر شما.. با مقاله زیبا و روشنی که نوشتید و شبهات را برطرف کردید. امثال شمایید که اسلام واقعی را روشن میکنید..
سلام علیکم.
استدعا میکنم. تشکر از بازدید شما.
حتما گفتگوی صوتی مربوطه را که در ابتدای مقاله پیوست شده است نیز گوش کنید. زاوایای دیگری از موضوع را نیز همانجا مشخص کرده ایم.
الله حافظ شما باشه.
داری اشتباه میکنی.چطور چند آیه قبل تر یعنی33هم از همین واژه استفاده کرده که ١٠٠٪منظور قطع کردن بوده چون گفته در خلاف جهت هم!!!!!!!(((((جواب بده))))))
دوست گرامی سلام. قبلا در یک گفتگوی صوتی که لینک آنرا در ابتدای یادداشت گذاشته ام، به تعداد آیات متعددی که واژه "قطع" و واژه "ایدی" در آن بکار رفته شده، اشاره شده است. لذا دعوت می کنم که حتما آنرا گوش کنید تا ابعاد مساله برای تان روشن تر شود. با تشکر.
noorpod.blog.com
سلام خدمت شما . کارتون عالی بود .
اما یه سوال بزرگ اینجا مطرح میشه که چرا خدا منظورش رو واضح نگفته تا دست عده بسیاری به اشتباه قطع نشه .
سلام و تشکر خدمت شما.
ببینید الله اتفاقا بطور واضح در تورات مقدس هم مقرر کرده که حکم سارق، در صورت عدم پرداخت مال دزدی، بنده شدن اوست:
و اگر چیزی ندارد، به عوض دزدی که کرد، فروخته شود (صحیفه خروج فصل 22 آیه 3)
پس مشکل از ما بود! چرا که وقتی برای یک مسلمان شبهه ای بوجود می آید باید به متن کلام الله (قرآن و کتب من قبل) رجوع کند تا ببیند که کلام الله در این باره چه می فرماید... نه اینکه به احادیث و روایات و تاریخی که پدران و آبا و اجداد ما سرهم بندی کرده اند رجوع کنیم.
اگر قرآن را بصورت تطبیقی می خواندیم ، می فهمیدیم که خود "قطع" در آیات متعدد به معانی و عملکرد های مختلفی اشاره کرده است. پس اینکه کجا یک واژه را تحت الفظی ترجمه کنیم و کجا غیر از آن، نیازمند آن است که اول قرآن و سپس کتب من قبل را بخوبی مطالعه کرده باشیم. در غیراینصورت احتمال اینکه دچار کج فهمی شویم بسیار بالا خواهد بود.
تشکر.
ممنون از تفسیرتان
ولی من موندم خدا چرا به صراحت نگفته که دزد باید مال را برگرداند یا برای جبران به خدمت صاحب مال دراید تا ضرر جبران شود
چرا باید به این همه تفسیر و مطالعه برای درک یک ایه نیاز باشد
چرا خدا که این قدر عالم و داناست قران را طوری فرستاده که به راحتی از آن سوئ استفاده میشه مگه خدا این علمو نداشت که اگر احکام واضح و مشخص نباشه مورد سوئ استفاده قرار میگیره
چرا این قدر قران باید پیچیده باشه که برای درک آن باید متوصل به انسانهای مثل شما باشیم
که مطمئن هستم اگر بشر و مکاتب علمی به این حد از پیشرفت نمی رسیدند تفسیر شما هم جور دیگری بود و این تفسیری که شما دارید مدیون روشنگری جوامع پیشرفته غربی است
سلام.
حکم دزدی در تورات نیز "فروخته شدن فرد" است. تحلیل اینجانب به تورات استناد کرده نه به جوامع غربی!
پس علت کج فهمی مذهبیون، پشت کردن به تورات و انجیل است بطوریکه بجای روی آوردن به آن کتب که کلام الله است، به احادیث و روایات خودبافته روی آورده اند و بر اساس حدیث و روایت می خواهند قرآن را تفسیر کنند. در حالیکه کلام الله (قرآن) را با کلام الله (تورات و انجیل) تحلیل می کنند.
ممنون از نظرتان.
سلام
بله . این برای خودم هم تعجب آور بود که آیه 38 مائده چرا اینقدر خلاصه هست .
نهایتا من به این نتیجه رسیدم که همان قطعن ایدیهن در سوره یوسف احتمالا به معنای بریدن دست نیست بلکه معنای دیگری دارد . که بعد از بررسی با دوست بنیان اندیشم "طح" به این نتیجه رسیدیم که احتمالا قطعن ایدیهن یعنی اختیارشان را از دست دادند . و سکین هم به معنای چاقو نیست و معنای دیگر دارد . چون چاقو در عربی لغت دیگری است .
و فاقطعوا ایدیهما در سوره مائده احتمالا یعنی اختیارشان را سلب کنید
با سلام... تشکر از شما.
نظر من آن است که با توجه به اینکه در لسان تورات هم "سکن" به معنای چاقو است در این آیه سکن به بریده شدن دست اشاره دارد.
این قدر حق به جانب صحبت نکنید. و مخالفین نظرتان رو سبوع نخوانید ، شاید انها درست بگویند، ضمنا شما در استدلال هات از منفعت رسیدن به صاحبان مال میگید، یک سوال از شما میپرسم ، مگر کشتن قاتل در حکم قصاص نفعی به خانواده ی مقتول میرسد؟!!!!!
در صورتی که خداوند میفرماید و لکم فی القصاص حیات یا اولی الباب. و برای شما در قصاص حیات و زندگانی است ای خردمندان.
مسلما در این حکم هم با تحقق شرایط برای مردم ، امنیت آفرین است.
پس از این به بعد احکام و نظرات مخالف رو سبوعانه نخون اینقدر هم الکی قسم نخور و قرآن رو هم تفسیر نکن! چون کار تو نیست
خون در برابر خون.... و پول در برابر پول.
دزدی ضرر به مال است نه جان!..... برای همین است که نباید دست دزد قطع شود. چرا که او به جانی صدمه ای نزده است... بلکه به مال صدمه زده.
شما خودتان پاسخ خودتان را دادید.
ممنون
سلام و تشکر از روشنگری های شما
نظریه شما احتیاج به توضیحات بیشتری دارد زیرا موضوع را بطور همه جانبه بررسی نکرده و پرسش هایی در درون آن وجود دارد که نیاز به پاسخ دارند.
بخوبی اشاره کرده اید که این قطع دست مبهم و در نتیجه ناعادلانه است زیرا نه محل بریدن را مشخص کرده و نه میزان دزدی را.
همین پرسش برای پاسخ شما وجود دارد. از جمله مشخص نبودن مدت بردگی- یک روز یا یک عمر-؟ چگونه تناسب بین دزدی و بردگی بدست می آید؟ تفاوت مدت بردگی برای دزدیدن تخم مرغ و دزدیدن شتر چقدر است؟
و پرسش مهمتر اینکه آیا امروزه مجازات بردگی برای جرم دزدی، امکانپذیر و عادلانه است؟
چرا جرم دزدی خسارت دادن نباشد؟
امیدوارم که بتوانید برای این پرسش ها پاسخ یپیدا کنید و حتمآ اینگونه پرسش ها پاسخ دارند زیرا "قرآن کتابی است برای تمام زمان ها"
از نظر من اصل احساس مسئولیت و تلاش شما برای پیداکردن پاسخ به ابهامات ترجمه آیات قرآن مهمتر است و بسیار ازرش دارد
موفق باشید و خدا نگهدارتان
سلام سپاسگزارم.
اشاره به واژۀ "اصلاح" در آیه بعد دقیقا مشخص می گند که یا مال باید بازگردانده شود یا باید خسارت مال به صاحب مال داده شود یا اینکه در ازای آن کار کند (بردگی)... این نسبت هم بر اساس زمان کار و دستمزد رایج محاسبه میشود. قاضی عادل بر اساس دستمزد کار مد نظر عمل میکند. پس حسب مال دزدیده شده و تلف شده میزان کار نیز تغییر میکند تا جایی که مساوی خسارت زده شده بازپرداخت شود.
عالی بود
سپاسگزارم
به نظر من تحلیل شما اشتباهه،،قصاص قتل کشتن قاتل هست ولی در مورد دزدی مال رو میشه به صاحبش باز گردوند ولی ایا تجاوز به حریم شخصی دیگران رو میشه جبران کرد؟مثال...دزد خونه مادر بزرگ من رفته بود و مادر بزرگم شب تنها بوده از ترس از پله ها افتاده بود و بچه شش ماهه اش سقط شده بود
با سلام. این آیه در مورد سرقت است نه موارد خاصی که به سرقت ارتباط ندارند. سرقت مال مد نظر است نه القای ترس به کسی. اگر مادربزرگ شما بواسطه ترس حتی فوت می کردند، سارقی که نقشی در القای عمدی این ترس نداشته است هیچ تقصیری به گردن ندارد. مخصوصا آنکه سارق برای دزدی مال آمده باشد نه ترساندن عمدی.
با عرض سلام.آقای علیرضا این مسایلی ک شما مطرح کردین چ دراینجا و چه در فایلهای صوتی.دقیقا دغدغه های ذهن من بود.نمیدونم چجوری اازت تشکر کنم که حداقل منی ک بخاطر این دغدغه ها و شبهات و نبودن هیچ منبع انسانی یامکتوب که مطلب منطقی ارایه بده،کافرشده بودمو از وادی کفر دوباره بسوی معبودش کشوندی. خدا همیشه حافظت باشه.یک نکته هم بگم به اون دسته ازنخودمغزایی که میگن این آیه به قطع دست اشاره میکنه. ای جاهلان به آیه ی بعد نگاه کنین . آخه کدوم آدمی که دستشو قطع کردند،توبه میکنه آخه؟؟؟ اون فرد کینه ی ابدی از اسلام و خدا به دل میگیره. تاکی جهل آخه تا کی. این تنها تحلیل منطقی بود که خوندم تا الان.
البته هنوز سوالات زیادی دارم . بازم ممنون از آقایان علىرضا و عدل عادلی
با عرض سلام.آقای علیرضا این مسایلی ک شما مطرح کردین چ دراینجا و چه در فایلهای صوتی.دقیقا دغدغه های ذهن من بود.نمیدونم چجوری اازت تشکر کنم که حداقل منی ک بخاطر این دغدغه ها و شبهات و نبودن هیچ منبع انسانی یامکتوب که مطلب منطقی ارایه بده،کافرشده بودمو از وادی کفر دوباره بسوی معبودش کشوندی. خدا همیشه حافظت باشه.یک نکته هم بگم به اون دسته ازنخودمغزایی که میگن این آیه به قطع دست اشاره میکنه. ای جاهلان به آیه ی بعد نگاه کنین . آخه کدوم آدمی که دستشو قطع کردند،توبه میکنه آخه؟؟؟ اون فرد کینه ی ابدی از اسلام و خدا به دل میگیره. تاکی جهل آخه تا کی. این تنها تحلیل منطقی بود که خوندم تا الان.
البته هنوز سوالات زیادی دارم . بازم ممنون از آقایان علىرضا و عدل عادلی
با سلام. الحمدلله. تا می توانید قرآن و کتب من قبل را مطالعه بفرمایید. و من الله توفیق.
سلام علیکم.
آفرین بر شما آنچه را در خصوص قطع ید به معنای گرفتن قدرت از فرد سارق فرموده اید هم تاییدات قرآنی دارد و هم عقلی .
مضاف بر اینکه علامه سید جواد حیدری می فرماید بنا به منطق کل کلام وحی یکی از مصادیق قطع ید از جانب خداوند مهربان می تواند این باشد که اگر شخص فقیر بود به او کمک نمود تا بدین راه متمایل نشود .
ممنون از شما .
سلام علیکم. با تشکر.
بر اساس قاعده کلی "النفس بالنفس.....و جروحات قصاص" کاملا روشن می گردد که بهیچ وجه نمی توان به فردی که ضرر مالی بواسطه سرقت رسانده، مجازاتی جز اعاده مال باخته شده وضع کرد (الا اینکه سرقت مسلحانه و با ارعاب و تجاوز باشد که بحث آن جداست).
سلام و احسنتم به شما .
منطق تان در مورد معنای حقیقی قطع ید که اعاده مال باشد نه انداختن دست سارق! ( و او را کَلّ و سربار جامعه نکردن، چه اینکه وقتی دستش را قطع کنند تازه اول آنست که بیچاره بنده خدا به خاطر عدم توانایی اش برای کسب و کار و پیشرفت ... در زندگی و تهیه معاش برای خانواده اش، بی تردید مجبور است که دست به سرقت زند تا بلکه اینگونه شکم خود و زن و بچه اش را سیر نماید ) و استنادتان به قاعده کلی قرآنی، النفس بالنفس، واقعا محکمه پسند و قشنگ بود . تشکر
سلام و تشکر از شما