قرآن کریم و کتب من قبل: تنها انوار هدایت

وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ - بقره 4 (تحلیل و بررسی تورات انجیل و قرآن)

قرآن کریم و کتب من قبل: تنها انوار هدایت

وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ - بقره 4 (تحلیل و بررسی تورات انجیل و قرآن)

شمشیری بر اسلام: وقتی بنیان اندیشی، قرآن اندیشی نیست!

بسم الله الرحمن الرحیم

 

وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَٰئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ ﴿لقمان: ٦﴾


در یادداشت قبل اثبات شد که کلمه (یود، ه، واو، ه یا یهوه) فارغ از هر نوع مدل علامتگذاری و اعراب به معنای "او حی است" می باشد. ریشه 100% توراتی دارد و آیات قرآنی که با ریشه آن مرتبط بود، لیست گردید تا کورترین چشمان با نور قرآن و اسماء الله روشن گردند، اما حیف که انسان مستکبر و اهل مجادله است. اما بعد...

 

برادران و خواهران گرامی، فرق است بین کسی که بگوید یهود و نصاری چون شیعه و سنی، آیات الله را مخفی میکنند و در ترجمه دست میبرند، و آن کس که اصرار دارد که تنزیل تورات رب العالمین، "قابل جعل" بوده و نونوشته دارد! این آخری ادعای بزرگی است. نویسنده یادداشتهای ایرانشناسی بدون دروغ، ناصر پورپیرار، مدعی نامحفوظ ماندن تورات است، از نظر او "یدالله مغلوله " است و یهود دست بالاتری بر غیب داشته وگرنه تورات جعل نمیشد! بلکه بالاتر! نویسنده یادداشتهای اسلام و شمشیر، ناصرپورپیرار، تا جائی پیش رفته که باقیمانده کتب پنجگانه تورات را، مجموعه ای از "سبک سریها و نابسامانیها" توصیف کرده (مدخلی بر ایران شناسی بدون دروغ و بی نقاب، ۱۶۷) که در آن یعقوب با رب خود روی تشک کشتی رفته است!!..سبحان الله عما تشرکون!.... اسحاق با تقلب خاخام ها به جای اسماعیل به مذبح برده شده! و رب خاخام ساخته ای به نام یهوه "دماغش را بوی پیه سوخته خوش می آید" (اسلام و شمشیر 19)...عجبا و استغفرالله! 

 

ناصرپورپیرار قطعا حکم قابل جعل بودن تورات را صادر کرده است و بدین ترتیب همه کسانی را که به آیه "والذین یومنون بما انزل الیک و ما انزل من قبلک" ایمان آوردند را جمعی مامور کنیسه و کلیسا می شمارد و آنها را به "دست نوشته های" خودش به نام یادداشتهای اسلام وشمشیر حواله میدهد. آقای ناصرپورپیرار، میخواهید با تاسیس یک فرقه جدید و دست نوشته های جدید، به مبارزه با فرق اسلامی بروید!!؟؟ بد نیست هر از چندگاهی در آیینه نیم نگاهی هم به "خودتان" بیندازید!

 

بدینوسیله، تصمیم دارم که او و همه خوانندگانش را از این ادعای منکرش، نهی کنم. باشد که کسانیکه الله سبحانه تعالی گمراهی را برایشان مقرر نکرده، از گمراهی رهائی یابند ان شاءالله.

 

مساله اول: بازی با لغت، ابهام زایی و کلمه "تورات"

 

تزریقاتی که ناصرپورپیرار در پوششهای خزنده و گام به گام طی سالیان انجام داده است، ظریف هستند، اما ساده و قابل ردیابی. ملاحظه کنید:

 

" اینک زمان است که سرکردگان هخامنشی نام گرفته از سطور تورات نونوشته، کورش و داریوش و خشایار و اردشیر قلابی را، به اوراق و رواق آن کتاب بازگردانیم."


http://wwww.naria.ir/view/1.aspx?id=687

ایران شناسی بدون دروغ290 ، نتیجه 98، کتیبه های هخامنشی


عالمیان میدانند که نام هخامنش و کوروش در هیچ سطری از تورات عظیم، نیامده است!! آن کتابهای موخر مانند Chronicles  ، Ezra و یا Isaiah از تاناخ یا عهد قدیم است که این اسامی را در بردارد و هیچ ربطی هم به تنزیل "تورات" عظیم موسی (ع) که مد نظر قرآن کریم است ندارد. چرا که تورات صدها سال از این کتابها مقدم تر است. این اصرار ناصرپورپیرار برای چسباندن تورات در یادداشتهای ایرانشناسی به هخامنش به چه دلیل است؟ چرا او قصد کرده که کتب موخر "عهد عتیق" را "تورات" به خوانندگان معرفی کند! این تغییر معنی کلمات از مواضع آن را چطور میخواهد توجیه کند؟


برادران و خواهران مسلمان، کلمات ذیل را اشتباهی بکار نبرید و مراقب آنچه می نویسید باشید تا اینگونه دچار دردسر نشوید:

 

                           I.   تنزیل تورات Torah: نامی اصیل از طرف الله سبحانه تعالی است که به معنی "دستورالعمل" است. در کتاب لاویان تورات، بخش 10 آیه 11، الله رحمان این کلمه تورات را بکار می برد. تورات تنزیلی مستقل و فقط و فقط شامل پنج بخش است: Genesis, Exodus, Leviticus, Numbers, Deuteronomy

 

                          II.   تاناخ Tanakh : نامی ابداعی متشکل از (T,N,K) برای کلکسیونی شامل:

                                                              i.       تورات Torah

                                                            ii.      کتاب پیامبران  Nevi'imکه خودش کتب متعدد دارد.

                                                          iii.      یا یادداشتها K'thubhimکه این هم کتب متعدد دارد.

 

                         III. عهد عتیق Old Testament نامی ابداعی دیگری برای همان تاناخ است با این تفاوت که در تاناخ یا عهد عتیق یهودی و مسیحی، چیدمان کتب بخشهای آخر متفاوتند.

 

                          IV.  عهد جدید New Testamentنامی ابداعی کلکسیون مختص مسیحیت که شامل 27 کتاب است. هر کتاب بخشهای خودش را دارد.

 

                        V.   کتاب مقدس Bible، مجموعه عهد عتیق (یا تاناخ) و عهد جدید، همه توام با هم را کتاب مقدس میگویند. کتاب مقدس شامل همه کتب آل اسرائیل و آل عمران است.


آیا متوجه شدید؟ یا باز فرقی بین تنزیل تورات و کتب عهد جدید و قدیم آن قائل نیستید؟


حال در ذیل چند مورد از مواردی که نام کوروش در کتب موخر تاناخ یا عهد عتیق بکار رفته است را آورده ام، شاهد باشید که بخش های ذیل جزو کتب موخر عهد عتیق اند نه تورات عظیم یا پنج کتاب موسی (ع) که مد نظر قرآن غظیم است!! هیچ ذکری از هخامنش و حتی نزدیک به آن در تورات وجود ندارد. اما ناصرپورپیرار اصرار دارد که تورات را به هخامنش گره بزند! سئوال چرا؟


 2 Chron 36:22-33; Ezra 1:1-8, Ezra 3:7; Ezra 4:3,5; Ezra 5:13-17, Ezra 6:3,14, Isaiah 44:28, Isaiah 45:1,13; Daniel 1:21, Daniel 6:28, Daniel 10:1, and 1 Esdras 2.


برادران و خواهران گرامی، انبوه استفاده غلط ناصرپورپیرار از کلمه "تورات" در یادداشتهایش، در جائیکه صحبت از کتابهای Chronicles  ، Ezra و یا Isaiah است که نوشتار آنها صدها سال متاخر و بعد از تورات بوده است، دقیقا مثل آن است که یک یهودی اصرار کند که صحیفه سجادیه یا نهج البلاغه؛ بخشی از قرآن کریم است و یا بگوید این کتابها در ادامه قرآن عظیم نازل شده اند و هرجا مایل بود به دلخواه از این دو کلمه جایگزین یکدیگر استفاده کند تا اغراضی را اثبات کند و بعد بگوید قرآن قابل اطمینان نیست و ذاتا قابل جعل و نونوشته است! آخر کمی نمی اندیشید؟؟؟؟


آیا حالا متوجه این اشتباه فاحش و استفاده غلط از کلمه " تورات" شدید؟ یا کماکان بر جاهلیت سابقتان اصرار می ورزید؟ تنها بخشی از عواقب این اصرار غلط ناصرپورپیرار در استفاده نادرست از کلمه تورات از قرار ذیل است:   


a)     اصرار به متصل نمودن رخداد عهد عتیقی "پوریم" به "تنزیل تورات"


" بنای این بررسی های نو، در موضوع تاریخ کهن شرق میانه، بر پایه ی ستبر و سترگ قتل عام پوریم بالا رفته است که گرچه در اصلی و عمده و عتیق ترین مکتوب موجود، در موضوع تاریخ شرق میانه، یعنی تورات، به وقوع آن اعتراف صریح شده، اما در هیچ نوشته ی تاریخی نشانه و اشاره ای به آن ندیده ایم."


http://wwww.naria.ir/view/1.aspx?id=399

ایران شناسی بدون دروغ، 103

 

" مثلا با نمایش فقط ۷ سطر بالا از ترجمه ترکی کتاب استر، در توراتی مانده از ۱۲۵ سال پیش، توجه دادم که زبان ترکان مطلقا فاقد لغات تمدنی پایه است"


http://www.narya.blogsky.com/1389/12/12/post-36/ 

تاملی در بنیان تاریخ ایران، کتاب چهارم، برآمدن مردم، مقدمه  


تالله، خیلی عجیب است که منتقدی به چنین اشتباهات فاحشی اصرار کند و کتاب استر را که از کلکسیون K'thubhim  و از بخش Five Scrolls، اعترافات تنزیل تورات عظیم من رب العالمین، به مردم معرفی نماید! آقای ناصر پورپیرار، شما را چه شده است و دنبال چه هستید، که اینچنین به این خلط مطلب اصرار دارید؟؟ و پوریم را به تنزیل تورات وصل کرده اید؟؟ دقیقا به مانند کسی که اصرار دارد صحیفه سجادیه را بخشی از قرآن کریم فرض کنیم!!!!


b)     بمباران و شستشوی مغزی خوانندگان، تا رسیدن به مقصد!


تقریبا هیچ یادداشتی از ایرانشناسی بدون دروغ ناصرپورپیرار نیست که با استفاده چندباره و غلط از کلمه تورات ، ذهن خوانندگان را مورد هدف قرار نداده باشد. به ترتیبی که هرجا بحث از عدم صحت پدیده ای مادی و تاریخی است، کلمه تورات، بلافاصله به خواننده خورانده میشود تا مادامیکه ذهن به دنبال علل جعلهاست پای تورات به میان آورده شود! چه بد نوشته ای و چه بد عاقبتی!


" ...که مرمت کاران ارسالی از دانشگاه های کنیسه ای غرب، مشغول بتونه کاری و آرایش دیگری برای برداشت های توراتی خویش اند و کلاف پوسیده ای را می گشایند تا با نخ بی دوام آن وصله تازه ای بر قبای مندرس جعلیات موجود تکه دوزی کنند. "

http://www.narya.blogsky.com/1389/12/12/post-36/

تاملی در بنیان تاریخ ایران، کتاب چهارم، برآمدن مردم، مقدمه


" در تصویر کلی، پس از تورات و گل نبشته بابلی کورش، کتیبه داریوش دربیستون، سومین سند شناخت دار و دسته ی هخامنشی شمرده می شود."

ایران شناسی بدون دروغ،  48

 

دیگر نمیتوان باور نمود که انبوه استفاده غلط از کلمه تورات در یادداشتهای ناصرپورپیرار، حاصل یک سهل انگاری ساده و اشتباه لپی در بکار بردن کلمه "تورات عظیم" است، در حالیکه هر کودک دبستانی در بلاد فرنگ به تفاوت بین تورات با کتب مختلفه عهد عتیق واقف است و هرگز آنها را یک کاسه نمیکند. اما گویی ناصرپورپیرار استاد یک کاسه نمودن همه چیز است! و بر ساز مخالف زدن با قرآن کریم اصرار دارد.


برادران و خواهران مسلمان، تورات تنزیلی صددرصد محفوظ و الهی و از جانب الله سبحانه تعالی است، قرآن کریم گواه و پاسدار آن است و انشاءالله جلوتر روی تورات متمرکز میشوم تا مشخص شود که آن کسی که ادعای قابل جعل بودن تورات را دارد، هنوز نه الله سبحانه تعالی را شناخته است، نه از قرآن اندک بهره ای برده، نه تورات را خوانده! تا جز عرق شرم بر صورت منکرین کتاب الله، چیزی دیگری باقی نماند.


وَمِن قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَىٰ إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَٰذَا کِتَابٌ مُّصَدِّقٌ لِّسَانًا عَرَبِیًّا لِّیُنذِرَ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَبُشْرَىٰ لِلْمُحْسِنِینَ ﴿الأحقاف: ١٢﴾


والسلام علی من اتبع الهدی.

اسماءالله و کتبش را به سخره نگیرید و ادعاهای باطل نکنید!

بسم الله الرحمن الرحیم


وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَٰئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ ﴿لقمان: ٦﴾


موضوع: بررسی آیات 13 تا 15 بخش سوم کتاب خروج (شموت) از تنزیل تورات عظیم و بررسی معنایی کلمه "یهوه"


ابتدا اجازه دهید به بررسی آیات 13 تا 15 باب سوم صحیفه خروج (شموت) از تنزیل تورات مقدس بپردازیم. :

 

خلاصه آیه 13: در این آیه موسی نبی به الله سبحانه تعالی میگوید: که من به سوی فرزندان اسرائیل خواهم رفت و خواهم گفت که اله پدران شما من را مبعوث گردانده. سپس آنها به من خواهند گفت، این الهی که تو را مبعوث کرده کیست؟ من چه جوابی به قومم بدهم؟

 

خلاصه آیه 14: الله سبحانه تعالی در این آیه تورات می فرماید: "اهیه آشر اهیه"


 

توجه: رسم الخط عبری را از راست به چپ و مانند عربی و فارسی میخوانند


سپس الله سبحانه تعالی در ادامه آیه، تاکید می فرماید: پس به فرزندان اسرائیل بگو که "اهیه" مرا فرستاده است:

 

 

 بنابراین اسمی که الله سبحانه تعالی به موسی میدهد عبارت است از: (اهیه)

 


حال ریشه این اسم مبارک و تلفظ این ریشه را در تصویر ذیل می بینیم:

 


حالا این ریشه را صرف میکنیم، اما قبل از آن توجه شما را به این نکته مهم جلب میکنم:

 

توجه: در لسان تورات، فقط دو حالت فعلی وجود دارد: افعال کامل Perfect و افعال ناقص Imperfect. یعنی برخلاف ساختار صرف و نحو عرب و انگلیسی، اصلا چیزی به نام سه زمان ماضی، مضارع و مستقبل در ادبیات عبری توراتی وجود ندارد. حتما تا اینجا متوجه شده اید که با این حساب هیچ ترجمه ای از تورات چه به یونانی و چه انگلیسی یا عربی، حق مطلب اصل لسان تورات را ادا نخواهد کرد، مگر اینکه هر کلمه ای از تورات را بنا به شرایط آیه با یک جمله (حداقل) توضیح دهند و همینجا ریشه بسیاری از سوءتفاهم ها و مشکلات ترجمه ای شکل میگیرد. دقت کنید که ساختار ادبیات تورات "فعل محور" است و ساختار ادبیات مابقی زبانها "زمان محور" (گذشته، حال، آینده). همچنین بطور خلاصه فعل کامل، دلالت بر کاری دارد که انجام شده است و فعل ناقص دلالت بر کاری دارد که هنوز کامل نشده و ادبیات توراتی همین کامل شدن یا نشدن هاست. حال به صرف ریشه بالا می پردازیم:

 


همانطور که در تصویر می بینید، صرف آن ریشه (ه.ی.ه) ما را به همان نام مبارکی که در آیه 14 باب سوم از صحیفه خروج تورات عظیم آمده است می رساند که فعل ناقص و اول شخصی است که آنرا به کسر الف میخوانند "اهیه" . همچنین یکی دیگر از تکرارهای همین فعل در آیه 12 باب چهارم صحیفه خروج آمده است که در تصویر بالا می بینید. مترجمین این کلمه را به گزاره های ذیل ترجمه کرده اند که همگی آنها صحیح است و ایده فعل ناقص و بدون زمان لسان تورات را می رساند:

 

 


ترجمه واژه اهیه هر سه عبارت ذیل را در بر میگیرد:


من وجود دارم

من وجود خواهم داشت

من هستم


پس معانی (نه معنا!) آن عبارت "اهیه آشر اهیه" از قرار ذیل است:

 

 

ترجمه "اهیه آشر اهیه" همه عبارات ذیل را شامل میگردد:


من وجود خواهم داشت چون من وجود خواهم داشت

من وجود دارم چون من وجود دارم

من همان هستم که هستم

من همان خواهم بود که خواهم بود

من همان هستم که وجود دارم


ملاحظه کنید که علیرغم اینکه ترجمه های فوق زمانهای گوناگون در زبان فارسی دارند، اما همگی آنها برای توصیف جمله " اهیه آشر اهیه" صحیح می باشند و نکته سر همان بدون زمان بودن فعلهای لسان مقدس تورات است که در تذکری که بالا نوشتم تفصیلش آمد. زبان شناسان معتقدند که برای ادای حق ترجمه، همه عبارات فوق باید ذیل آیه قرار گیرند در غیر اینصورت ترجمه کامل نیست! آگاه باشید که هیچ مترجمی همه این معانی را ترجمه نمیکند و او بر حسب سلیقه شخصی و ویژگیهای زبان مقصد، یکی از گزینه های فوق را به دلخواه انتخاب میکند، که این مدخلی برای انواع سوء تعبیرها و تعبیرات شخصی در  ترجمه تورات عظیم به زبانهای دیگر ایجاد کرده است.

 

حال به بررسی آیه اصلی مورد تفحص این یادداشت یعنی آیه 15 می پردازیم، لطفا دقت کنید:

 

خلاصه آیه 15: و الله تعالی به موسی گفت، پس به فرزندان اسرائیل بگو که (ی. ه . و . ه) ، اله پدرانتان، اله ابراهیم، اله اسحاق و اله یعقوب تو را فرستاده است. این نام من است. و این نام یادبود از نسلی به نسل دیگر است.

 

برادران و خواهران مسلمان، بنابراین الله تعالی بار دیگر (سومین بار) یکی دیگر از اسماءش را به موسی نبی در آیه 15 عنایت میکند و بر روی آن تاکید می فرماید. این بار این اسم ذیل است: 

 


ملاحظه فرمودید؟؟ به چشم ببینید که دو کلمه (اهیه) و (ی.ه.و.ه) از یک ریشه آمده اند. به ریشه این دو فعل نگاهی کنید و از جهل و تمسخر اسماء الله بپرهیزید! در ذیل ریشه کلمات "اهیه" و "ی.ه.و.ه" را از بالا به پائین می بینید.

 


این ریشه دومی (ه.و.ه) دقیقا در صرف و معنی و استفاده به مانند ریشه اول (ه.ی.ه) می باشد و دقیقا به مانند فعل اول حالت ناقص Imperfect دارد. حال ریشه دوم (ه.و.ه) را نیز صرف می نماییم:



پس ملاحظه کردید که با صرف فعل ناقص سوم شخص ریشه (ه.و.ه) دقیقا به همان واژه (ی.ه.و.ه) می رسیم که به معنای "او زنده و موجود بود، هست، خواهد بود" می باشد.

 

لذا کلمه قرمز رنگ تصویر فوق (ی.ه.و.ه) که همان اسم مقدس الله است بصورت ذیل تلفظ میگردد

 


بهترین تلفظ "ییه وه" است نه الزاما یهوه!

 

حال به آیاتی از قرآن کریم توجه کنید که معنای اسم مقدس ییه وه "او زنده و موجود بود، هست، خواهد بود" که هزاران بار در آیات تورات مقدس بکار رفته است را تایید می نماید: 

 

 

إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی طه: ١٤


(تذکر) می بینیم که چون تورات در قرآن هم فرموده: همان الهی هستم که جز من اله هدایتگری نیست


 لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ یُحْیِی وَیُمِیتُ رَبُّکُمْ وَرَبُّ آبَائِکُمُ الْأَوَّلِینَ – دخان 8


(تذکر) می بینیم که چون تورات در قرآن هم فرموده: پروردگار پدران اول شما بوده ام


" پس به فرزندان اسرائیل بگو که (ییه وه) ، اله پدرانتان، اله ابراهیم، اله اسحاق و اله یعقوب تو را فرستاده استاین نام من است. و این نام یادبود از نسلی به نسل دیگر است."


آیات را می بینید یا عده ای هنوز میخواهند اسم مقدس "ییه وه" را انکار نمایند؟؟ شرمندگی اینها بماند برای آن کس و کسانی که بدون علم به الله و کتب محفوظش افترا میزنند.


یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ ﴿آل‌عمران: ١٠٢﴾


منبع تصاویر: Ancient Hebrew Research Center


توجه: بحمدلله این یادداشت را در 9 دی سال 91 بعد از کلی تنبلی تصحیح کردم. این موضوع را هم مطرح نمایم که بعید نیست که لفظ "یاهوه" که از قدیم بین درویش مسلکان دوره گرد تهران مرسوم بوده است، یک نوع گرته برداری از همان اسم مقدس "ییه وه" یا "یهوه" بوده باشد. به هر حال آنچکه مهم است معنا و عملکرد این اسم بود که در این یادداشت از ابتدای تالیف به درستی روی آن تاکید شده بود و در تورات مقدس و آیات قرآن کریم آیات همسنگ آن ارائه شد. والسلام. 


نشانه هائی برای سئوال کنندگان: قطع دست!! برای دزدی؟؟!؟؟

بسم الله الرحمن الرحیم

 

قرآن عظیم کتابی مفصل، مبین و کامل است که تایید کتب الهی قبل از آن است.

 

موضوع بحث: آیات 38، 39 و 40 سوره مائده متن آیات:

 

وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُمَا جَزَاءً بِمَا کَسَبَا نَکَالًا مِّنَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ فَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یُعَذِّبُ مَن یَشَاءُ وَیَغْفِرُ لِمَن یَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ


توجه: اخیرا در همین زمینه گفتگوی صوتی نیز تهیه و تنظیم شده است که میتوانید از این لینک به برنامه مد نظر گوش فرا دهید. با تشکر. 

 

به حول و قوه الله سبحانه تعالی میخواهم اثبات کنم که چطور خلاءهای مطالعاتی و بی توجهی به متن قرآن کریم باعث شده است که هم دشمنان قرآن از اجرای احکام سبوعانه ای چون قطع دست خوشحال شوند و هم به اصطلاح مسلمانان برای توجیه کجفهمی های خودشان از آیات قرآن کریم، در دام مشرکانه حدیث و تفسیر سرائی بیفتند و خسرالدنیا و آخرت شوند. حال به فرض اینکه آیات بالا حکم قطع دست زن یا مرد سارق می باشد، تناقضات ذیل را مطرح می نمایم:

 

1-     قرآن کریم کتاب مفصلات است. چطور در آیه مربوط به وضو، با ظرافت کامل آستانه و محل شستشوی دست، یعنی "آرنج" قید شده است، اما برای قطع دست یک انسان (که فکر میکنم از وضو گرفتن خطیرتر است)، این مهم رها شده است؟؟ نکند از نظر شما هم فرقی ندارد اگر دست را از مچ قطع نمائیم یا از کتف یا از ساعد یا از آرنج یا انگشتان؟؟!! نمی خواهید بگویید که الله سبحانه تعالی این مهم را به دلخواه و برای تفنن حدیثی ها واگذار نموده است؟ در حالیکه قرآن عظیم مفصل است؟

 

2-     این برداشت "قطع دست" نامتناسب است! یعنی اگر سارقی یک مرغ خانگی را بدزدد و بیست هزار تومان آنرا به جیب بزند با سارقی که یک خودرو لامبورگینی 2011 (حدودا 2 میلیارد تومانی) را دزدیده و به جیب زده، یکسان مجازات میشوند؟! ..هیچ منطق عادلی به یکسان مجازات نمودن این دو نفر با قطع دست از هر جائی، دستور نمی دهد. چون جرم های آنها متناسب با مجازات نیست. نکند باز هم اصرار دارید که آن آیات حکم قطع دست اند؟؟

 

3-     این برداشت قطع دست، "علی السویه" است. من از شما خودروئی را دزدیده ام و پول آنرا هم به جیب زده ام. حالا شما مرا دستگیر کرده اید. آیا با قطع دست من، خودرو شما بر میگردد؟؟؟ آیا قطع دست من، ضرر رسیده به شما را جبران میکند؟ شما مالتان را میخواهید یا مانند مجنونان فیلم های سینمائی به دنبال انتقامات سبوعانه هستید؟؟! که حتی اگر هم باشید، ضررتان همچنان باقی است و در اصل موضوع تفاوتی ایجاد نمی شود! شک نکنید! این کفر است که کسی گمان کند که الله سبحانه تعالی حکمی علی السویه میدهد تا نه جبران خسارت ضرر کننده صورت پذیرفته باشد و نه اصلاحی در زمین صورت بپذیرد. آیا باز هم معتقدید که آن آیات حکم قطع دست است؟؟

 

4-     مجازات قتل غیر عمد نفس ، مطابق قرآن کریم پرداخت دیه به اولیای دم است. چطور کسی را برای مرغ و تخم مرغ دزدی و حتی لامبورگینی دزدی دست بزنند، در حالیکه قطع دست عملیاتی است که منجر به خونریزی بسیار شدید میشود، عفونتها دارد و حتی در دنیای پزشکی امروز فرد را ظرف 1 ساعت بدلیل خونریزی بیهوش کرده و می میراند!!؟ آیا هنوز برای دزدی یک قرص نان و چند تخم مرغ میخواهید، کسی را تا حد مرگ برسانید و بلکه او را بکشید؟ چون حاضر به تغییر کجفهمی تان نیستید؟ 

 

5-     عده ای اصرار دارند که کجفهمی های خودشان را به حساب الله سبحانه تعالی بنویسند و میگویند نه! مطابق آیه 40 سوره مائده، الله هر طور بخواهد مخلوقاتش را مجازات میکند. اما همین ها حاضر نیستند در آیات قرآن کریم برای قرائن سرقت بگردند یا حتی یک آیه قبل آن (یعنی آیه 39 سوره مائده) را که فرموده "اگر کارشان را اصلاح کنند، الله آنها را می بخشد چون الله بخشنده و مهربان است" نگاه بیندازند. گویی این افراد به اسلامی که از اول تا آخرش با گردن زدن و قطع دست و تجاوز همراه است آنچنان خو گرفته اند که اگر همه قرآن عظیم را هم دلیل برای آنها بیاورید، باز برای آنها دیدن "خون" حجت است، نه آیات قرآن عظیم!! هرگز از خودشان سئوال نمی کنند که آیا در خود قرآن کریم نمونه سرقتی را بررسی کرده اند یا همینطور بی مهبا فقط کجفهمی هایشان را به دیگران اجبار میکنند؟؟

 

6-     عده ای آمده اند و گفته اند که این آیات حکم قطع دست نیست و حکم خط انداختن بر روی دست است و آن آیه ای از سوره یوسف (ع) که زنان با چاقو دستان خودشان را بریده اند را ملاک تحلیل کلمه "فاقطعوا" آورده اند. این به حق تحلیل ناروائی است، چرا که همین افراد در پاسخ به سئوالات 1 تا 4 که در بالا مطرح شد، درمانده اند و اصلا از خط انداختن و خراش نامتناسب بر روی دست مردم چه منفعتی برای فرد متضرر حاصل میشود؟ مخصوصا که امروز با یک جراحی پلاستیک ساده صدها خط را میتوان سریع پاک نمود تا باعث آبروریزی نگردد!

 

7-    و آخر اینکه امروز دستهای "پروتز روبوتیک" و بزودی "دستهای هوشمند" و غیره برای افراد بدون دست و پا همه چیز را مهیا خواهد کرد. پس از دست قطع کردن چه چیزی حاصل میشود؟؟؟ نه ضرری مرتفع میشود، نه اصلاحی صورت میگیرد. راستی اگر کسی چند بار دزدی کرد دیگر کجایش را باید قطع کرد؟؟ آیا باز هم فکر میکنید آن آیات در مورد قطع دست است؟؟

 

"فاقطعوا ایدیهما" یعنی چه؟

 

اشتباه نکنید، برایتان استدلال چینی نخواهم کرد! برهان روشنی از قرآن عظیم را تقدیمتان میکنم که برای فهم حکم سرقت در اسلام، به آیات 70 تا 76 سوره یوسف مراجعه کنید تا با تنها مورد شناسی یا Case Study ،  عملی سرقت و حکم صادره آن در آیین ابراهیمی اسلام آشنا شوید. بخوانید و دقت کنید. ترجمه آیات 70 تا 76 سوره یوسف :

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

" چون بارشان را آماده کرد، یوسف پیمانه را در بار برادرش گذاشت،بعد کسی داد زد که ای کاروانیان، شما دزد هستید. برادران یوسف به طرف آنها برگشتند و گفتند چه چیزی گم کرده‌اید؟ گفتند ظرف فرمانروا را گم کرده‌ایم، هر کس آن را بیاورد یک بار شتر جایزه دارد و من ضامن آن هستم گفتند به خدا قسم شما میدانید که ما برای فساد کردن در مصر نیامده‌ایم و ما دزد نیستیم گفتند اگر دروغ بگوئید مجازات کسی که دزدی کرده باشد چیست برادران یوسف گفتند مجازات کسی که جام فرمانروا در بارش پیدا شود، بنده شدن خودش است، ما (فرزندان یعقوب) ستمکاران را اینطور مجازات میکنیم. پس قبل از اینکه بار برادرش را بازرسی کنند، شروع به بازرسی بار آنها کردند  و بعد آن را از بار برادرش درآوردند.  ما اینطور برای یوسف نقشه کشیدیم. یوسف مطابق قانون پادشاه مصر حق نداشت برادرش را باز داشت کند مگر  اینکه خدا بخواهد. درجات کسانی را که بخواهیم بالا میبریم و بالاتر از هر دانشمندی، دانشمند دیگری وجود دارد." -آیات 70 تا 76 سوره یوسف

 

دوستان عزیز؛ "ید" در قرآن کریم به معنی قدرت و اختیارات به دفعات بکار رفته است و "اولی الایدی" یعنی کسانی که صاحب اختیارات (چه نرم چه سخت) هستند. لذا  "فقطعوا ایدیهما" در آیه 38 سوره مائده یعنی "سلب اختیار نمودن و به بندگی گرفتن" فرد سارق تا جبران کامل خسارت. اینجاست که آن کلماتی مانند "فک رقبه" هم در نور عظیم این آیات متجلی میشوند که یکی از کارهای یک مومن پرداخت دیون کسانی است که بنده اند و توبه کرده اند، اما توانائی پرداخت دیون خود به فرد متضرر را ندارند تا آزاد شوند.


تالله "فقطعوا ایدیهما" به معنای "قطع دست" نیست!  از الله بترسید!

 

همانطور که در آیات سوره یوسف ملاحظه کردید، فرزندان پیامبر مسلمانی چون یعقوب (اسرائیل نبی (ع)) به یوسف اذعان کردند که مطابق آیین آنها مجازات دزد؛ بنده شدن خود اوست. همه میدانیم که آیین فرزندان یعقوب (اسرائیل نبی (ع))، اسلام ابراهیمی بود و قرآن کریم برای شهادت کافی است. همان آیینی که قرآن عظیم از آن بعنوان بهترین دین "احسن دینا" نام برده است. آیا از آن روگردانید؟؟ در حالیکه قرآن کریم برای شما کاملا تشریح نموده است؟

 

حالا اینجا جائی است که آن کسانیکه به کتب قبلی (تورات و انجیل و صحف ابراهیم) ایمان ندارند، علی القاعده باید شروع به حاشا کردن کنند و بگویند که این حکم فرزندان اسرائیل است، نه ما و غیره و ذالک؟؟! در حالیکه حتی در تورات موسی نبی (ع) هم حکم سرقت، بندگی است: رجوع کنید به باب 22 آیه 1 تا 3 فصل خروج کتاب تورات مقدس:  Exodus 22:1-3 


آیا هنوز فکر میکنید که آن آیات در مورد قطع دست اند؟ در حالیکه قرآن کریم با مورد کاملی از وقوع یک سرقت در داستان یوسف (ع) همه چیز را توضیح داده است و تورات نیز عین آنرا تایید میکند؟؟ یا باز به احادیثی که پیامبر را شمشیر به دست همه جا، حی و حاضر برای گردن زدن و قطع کردن دست، به افتراء به تصویر کشیده است، ایمان دارید؟؟

 

پس اگر این یادداشت را تایید میکنید، برای جلوگیری از این ظلم و سبوعیت "قطع دست" که آنرا حدیثی ها و فرقه های مشرکانه شان باب کرده اند، این یادداشت را برای هر کسی که فکر میکند بفرستید تا ان شاءالله روزی این کافران و منافقان متوقف شوند و ان شاءالله احکام فقط مطابق قرآن کریم به اجرا در آیند. 

 

پس از کلام الله و آیاتش به چه حدیثی ایمان میآورند؟ - جاثیه 6

 

والسلام علی من التبع الهدی

صدقاتهن، مهریه و جزیه از مسلمانان

بسم الله الرحمن الرحیم


اگر مهمترین خصوصیت مومنین و مومنات پس از ایمان خالصانه به الله سبحانه تعالی و اقامت صلات، پرداخت زکات و انفاق و صدقات است و اگر این مهم در قرآن کریم تا به این حد جدی تلقی شده که فرموده است الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِیَةً (2:274)، حال چگونه جوابی برای نه مهریه های کلان بلکه برای مهریه هایی در حد حتی چند میلیون تومان "ناقابل" می توان پیدا نمود؟


مگر قرار نیست مومن و مومنات شب و روز در حال انفاق باشند؟ مگر حتی قرآن کریم نفرموده وَیْلٌ لِّکُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ الَّذِی جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ ؟ پس چگونه می توان سکه و طلا را سالها روی هم گذاشت تا تازه با هزار واگن منت (که مهریه را برای شما پائین بریدیم)، عروس خانم را با 114 سکه (حدودا 40 میلیون تومان) راهی خانه بخت نمائیم؟! این چه بساطی است که مقدار این پول در مینیمم مقدارش از جزیه قتل غیرعمد یک فرد مسلمان هم بیشتر است!!؟ مگر قتلی مرتکب شده اید؟ 


سئوالم این است که این کلمه "مهریه" از کدامین دست نوشته بیرون پریده است در حالیکه قرآن عظیم بطور واضح از آن به عنوان "صدقاتهن" یاد کرده است؟ و اگر مومنین و مومنات شب و روزشان در انفاق است و اسراف هم نمی کنند، پس چطور همچون یهودیان رباخواری که حتی دخترانشان را هم برای کسب مال بیشتر "می فروشند"، امروز هم دختران و خواهرانمان را در ازای مهریه های بالاتر معاوضه میکنیم؟ آیا این کفر و یقه درانی در محضر خالق آسمانها و زمین نیست؟  


منتظر نظرات شما دوستان هستم.


فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ..


اخلاق عملی و قرآن کریم 3

بسم الله الرحمن الرحیم


وَهَلْ أَتَاکَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ  (ص، 21)


با یک برادر مسلمان از غرب آفریقا صحبت میکردم. صاحب مزرعه ای در آفریقا بود و از کسب و کارش هم راضی. بحث را به اینجا کشاندم که کشاورزی مدرن سالم تره یا کشاورزی به شیوه سنتی؟ گفت دیگه هیچکس به شیوه سنتی کار نمی کنه. استفاده از انواع کودهای شیمیائی، قرص های مخصوص دام، مواد افزودنی به آب و علوفه و هزاران کوفت و زهرمار مدرن دیگه باعث شده که همه چیز "بازدهی" بالائی داشته باشه. ازش پرسیدم یعنی کشاورزی سنتی بازدهی نداشت؟؟ گفت که دوستانش که تصمیم به تولید سنتی داشتند، بعد از 6 ماه ضرر هنگفتی کردند و بدون بازدهی و تلفات بالای طیور مجبور به بستن مزرعه شدند. گفت که اگر امروز همه تخم مرغ ها درشت و سفت و سخت هستند نه به خاطر طبیعی بودن پرورش مرغهاست، که بخاطر افزودنیهای شیمیائی و محرکهائی است که به غذای طیور اضافه میشود. گفت که اگر حتی کسی هم بخواهد کشاورزی سنتی انجام بدهد، هزاران ارگان و اداره استاندارد بساطش را بهم میریزند و سندیکا هم مجوزش را به بهانه فعالیت غیر بهداشتی، قطع خواهد کرد و سر و کارش با مامورین دولت و زندان است...


" آیا خبر کسانی که با هم اختلاف داشتند. آنموقعی که از دیوار محراب بالا رفتند، بتو رسید؟  وقتی بر داود وارد شدند و داود از آنها ترسید گفتند نترس، ما دو نفر هستیم که با هم اختلاف داریم. یکی از ما به دیگری ظلم کرده بین ما بحق حکم کن و حق را در نظر داشته باش و ما را به راه راست هدایت کن. این برادر من است و نود و نه میش دارد و من فقط یک میش دارم. بمن میگوید سرپرستی آن یکی را هم بمن بده و در گفتگو بمن زور گفته.  داود گفت او بخاطر اینکه خواسته میش تو را به میش‌هایش اضافه کند، بتو ظلم کرده. عده زیادی از شریکان به شریک خود ظلم میکنند غیر از مؤمنانی که درستکار هستند و عده این افراد هم کم است. داود فکر کرد که امتحانش کرده‌ایم، لذا از خداوندش طلب آمرزش کرد و به خاک افتاد و توبه کرد. پس گناهش را بخشیدیم و به خود نزدیکش ساختیم و عاقبت بخیر شد." 

(سوره مبارک ص، 21-25)


و من به این فکر میکردم که به راستی این چه ویروس بی شاخ و دمی است که نه تنها میش ها بلکه همه ابعاد زندگی بشری را با "باید و نبایدهایش" به سیطره خود درآورده است و به جز گمان پوچ استقلال، توسعه و بذر فساد هیچ چیز دیگری در زمین نمیکارد؟؟



بیگ بانگ و خودکم بینی!

بسم الله الرحمن الرحیم


مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاءَ کَمَثَلِ الْعَنکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ ﴿العنکبوت: ٤١﴾


مژده به آنانکه هنوز بر این تصورند که به "خاک بازیهای" کفار می شود اعتماد کرد! این هم نسخ آن تار عنکبوتی که به نام تئوری بیگ بانگ شناخته میشد!  متاسفم برای همه کسانیکه تا به حال سعی داشتند کلام عظیم و ملکوتی قرآن کریم را، بخاطر خودکم بینی جلوی یهود و نصاری، به اینگونه موهومات وصل کنند و در برابر هر منتقدی هم تنها دفاعشان این بوده است که "مگر خودمان در علم چه کرده ایم ؟" بخوانید و عبرت بگیرید که کیهان شناس مشهور دیگری اثبات کرد که دنیا پیش از بیگ بانگ به وجود آمده است! او عملکرد تئوریش را بطور محترمانه گذر از بیگ بانگ (یا به سطل زباله فرستادن آن) عنوان کرد. 


آیا این عبرتی نیست که بغیر از الله سبحانه تعالی،  دوست و منبع و منشاء دیگری برای "علم" وجود ندارد؟ یا حالا عده ای میخواهند برای خودشیرینی جلوی یهود و نصاری نظر جدید را دوباره به آیات دیگری وصل کنند که چند وقتی دیگر مضحکه دنیا و آخرت شوند؟ برای لینک خبر  اینجا  را کلیک کنید. 


فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ..


اخلاق عملی و قرآن کریم 2

بسم الله الرحمن الرحیم


محسن که پس از 2 بار استعفا ظرف 5 سال سابقه کاری اش، به این نتیجه رسیده بود که برای مسلمان زیستن راهی بغیر از هر چه بیشتر دورشدن از زندگی شهری و فاسد اروپائی ندارد، تصمیم گرفت که به روستائی در مکانی خوش آبوهوا در ایران برگردد که عموی پیرش در آن صاحب مزرعه ای بود. همه چیز خوب پیش میرفت و محسن از اینکه هر روز به وضع گاوها رسیدگی میکند و توانسته بود در حساب و کتاب به عموی خودش کمکی کرده باشد، احساس راحتی میکرد. اما هنوز 2 هفته نگذشته بود...که دنیا بار دیگر برای محسن تیره و تار شد! او با کمال تعجب متوجه شده بود که عمویش تمام شیرهائی که تا به حال میفروخته را با درصدی آب مخلوط میکرده و پول کامل از مشتریان میگرفته! محسن این موضوع را با عمویش مطرح کرد اما عمویش با مهربانی پاسخ داد که "بالاخره باید دخل ما از فروش شیر به حد خرج مزرعه برسد وگر نه خرج علوفه ها و سلامت دامها چه می شود؟"


محسن برای لحظه ای خواست آرزو کند که ای کاش در همان شفل قبلی خودش در اروپا مانده بود و یا ای کاش هرگز شاهد منظره کریه "مخلوط کردن آب با شیر" نشده بود. لحظه ای احساس کرد که دیگر جائی برای ماندن نیست...


لطفا این سناریو را با توجه به پست قبلی در پرتو آیات قرآن کریم تشریح بفرمایید و راه حلی برای محسن ارائه کنید.

اخلاق عملی و قرآن کریم 1

بسم الله الرحمن الرحیم


برادر مسلمانی موضوعی را به قرار زیر مطرح کردند. به نظر شما کدام آیات از قرآن کریم می تواند راه گشای اینگونه مسائل باشند؟


ایشان به عنوان متخصص در یک کشور اروپائی استخدام یک شرکت تولیدکننده مواد شیمیائی بودند. تنها پس از چند ماه از آغاز کار، ریاست بخش در یک جلسه خصوصی از وی میخواهد که رتبه بندی یکی از مواد خط تولید را یک درجه بالاتر از آنچه گزارش کرده اند لحاظ کنند. ایشان با آنکه از گزارش خود مطمئن بودند ولی بار دیگر برای بررسی امکانپذیری این درخواست آزمایشات و ارزشیابی شان را تکرار میکنند. پس از ارزیابی مجدد به ریاست اعلام میکنند که حتی رتبه حاضر نیز بالاتر از آنچیزی است که می بایست باشد! و به هیچ نحوی امکان ارتقای درجه این ماده شیمیائی وجود ندارد. (ارتقا درجه این ماده، عوارض جانبی مهمی برای کاربران و در عوض "سود کلانی برای شرکت" میتوانست داشته باشد.) خلاصه اینکه، ریاست در جلسه ای به طور ضمنی از ایشان میخواهد که یا ارتقاء رتبه را در گزارش خود لحاظ کنند و یا..............بله!....... دنبال کار دیگری باشند!! ایشان بعنوان یک مسلمان معتقد به قرآن کریم تنها راه حل را استعفا تشخیص میدهند.


بسیار خوب! مساله اینجاست که ایشان میدانند که اینچنین درخواستهائی آخرین آنها نخواهد بود و سازمان و یا شرکتی دیگر به زودی وی را در چنین شرایطی قرار خواهد داد. حال اگر فرضا باز هم استعفا کردند، به نظر شما این استعفاها تا کجا میتوانند ادامه داشته باشند؟ آیا میتوان هر سه ماه یکبار استعفا کرد؟! به نظر شما چگونه باید با اینگونه مسائل مواجهه داشت؟


قرآن کریم در این موارد چه راهنمائی را ارائه فرموده است؟